مناقشه مردود درباره مهدی موعود(عج) -۱

آقای اکبر گنجی در سلسله مقالاتی که اخیرا با عنوان « امام زمان به چه کار فقها می‌آید » منتشر شده ادعا کرده است که مفهوم مهدویت و امام غایب، بر ساخته ای تاریخی توسط شیعیان است و به تدریج در طول زمان و سیر حوادث تاریخی، توسط شیعیان برای پاسخ دهی به مسائل و مشکلاتی که در برای آنها ایجاد شده،‌ تدوین شده است.

وی - علیرغم کثرت ادله و شواهد نقلی- ادعا می‌کند که تنها دلیل تاریخی برای تولد امام دوازدهم، گزارش وکیل امام حسن عسکری بوده که از مردم خمس دریافت می‌کرده و به امام می‌رسانده است. وی‌ پس از مرگ امام حسن عسکری علیه السلام ادعا کرده که ایشان فرزندی داشته‌اند؛ در حالی که هیچ کس آن فرزند را ندیده و هیچ قرینه ای هم برای وجود چنین فرزندی وجود ندارد. گنجی سپس ادعا می‌کند که پیشینه‌ی ایده مهدویت و غیبت از زمان شهادت امیرمؤمنان ایجاد شده که عده‌ای ادعا می‌کردند علی علیه‌السلام نمرده و به زمین باز خواهد گشت تا زمین را پر از عدل و داد نماید. عین این مدعا برای افراد دیگری در طول تاریخ مطرح شده و پیروانی در هر مورد پیدا کرده است. وی می‌افزاید: که افرادی مثل محمد حنفیه و فرزندان او،‌اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه السلام،‌ امام کاظم علیه السلام کسانی بوده اند که عده ای آنها را مهدی پنداشته اند و فرقه‌هایی مثل کیسانیه،‌اسماعیلیه و واقفیه حاصل این ادعا ها بوده‌اند. وی در ادامه می‌گوید: بررسی کتاب فرق الشیعه نوبختی نشان می‌دهد که"‌اختلافات بسیاری بر سر مصداق مهدی از ابتدا وجود داشته و اگر از ابتدا باورهای روشنی وجود داشت هر کس خود را شیعه تلقی می‌کرد باید آنها را می‌پذیرفت و آن همه اختلاف معنا نداشت."

در اینجا - و پیش از پرداختن به ادله نقلی مهدویت، در منابع فریقین- به چند نکته باید اشاره کرد:

آقای گنجی ادعا می‌کند وجود اختلاف در یک مکتب نشان دهنده آن است که از ابتدا باور روشن در آن مسئله خاص وجود نداشته و مدعیات آن مکتب ساختگی است، بنابراین نتیجه می‌گیرد که وجود اختلاف درباره مصادیق مهدی در تاریخ نشان می‌دهد که باور به امامت و مهدویت از ابتدا ساختگی بوده است.

در مقام بررسی می‌گوییم: اگر این مدعا را پذیرفته شود، هیچ مکتبی چه مکاتب بشری و چه ادیان الهی نمی‌توانند ادعای حقیقت و حقانیت داشته باشند. آیا وجود اختلاف اقوال درباره خداوند نشان دهنده این است که باور به خداوند از ابتدا ساختگی بوده است؟ آیا با وجود اختلاف در مسیحیت می‌توان نتیجه گرفت که اصل اعتقاد به مسیح یک مسئله ساختگی است؟ آیا اختلاف میان فلاسفه در مکاتب مادی و یا اختلاف بین دانشمندان علوم انسانی لزوما نشان دهنده ساختگی و بی پایه بودن آن علوم است؟

با توجه به این نکته باید گفت این که درباره مصادیق امام و مصادیق مهدی در طول تاریخ اختلاف پیدا شده است و این که کسانی به ناحق ادعای امامت و مهدویت کرده‌اند، ‌نه تنها نشان دهنده ساختگی بودن آن نیست بلکه برعکس قرینه‌ای بر این است که از ابتدا مفهوم مهدویت در میان مسلمانان مطرح بوده است، و وجود همین زمینه موجب شده تا افرادی در طول تاریخ، از روی غرض و جهل به دروغ ادعای مهدویت کرده اند.

نکته دیگری که باید در تحلیل تاریخ در نظر داشت، این که در زمان گذشته، نظرات و اعتقادات صحیح به راحتی منتشر نمی‌شده است. در آن زمان رسانه به معنای امروزی وجود نداشته که بتوان به راحتی نظرات امام را در میان مردم انتشار داد. ضمن این که تقریبا در تمام دوران زندگی ائمه شیعه، حکومت‌ها به انحاء مختلف، مانع از ارتباط مردم با آنان می‌شده‌اند. زندگانی امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری(علیه السلام) در یک پادگان نظامی و تحت نظر بودن و محدودیت رفت و آمد آنان کاملا نشان دهنده همین مطلب است. البته مسئله فشارها و محدودیت‌های شدیدی که به شیعیان و ائمه شیعه(علیه السلام) تحمیل می‌شد، به مراتب بیش از اینها است، که در جای خود باید بدان پرداخت.

یک علت عمده‌ی این که ائمه طاهرین(علیه السلام) در نقاط مختلف وکیل داشته اند و مردم از طریق آن وکلا با آنان نامه نگاری می‌کرده‌اند و یا وجوه شرعی به آنان می‌پرداخته‌اند نیز همین بوده است. ضمن این که باید توجه داشت ارتباط مردم با وکلا صرفا رابطه مالی نبوده است بلکه مردم سؤالات شرعی و اعتقادی خود را نیز از طریق آنان می‌پرسیده اند.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد ادعای گنجی مبنی بر این است که مفهوم مهدویت توسط شیعیان در طول تاریخ ساخته شده است. در حالی که اگر کسی اندک اطلاعی از کتب اهل سنت داشته باشد می‌بیند که مفهوم مهدویت و قیام مهدی(علیه السلام) یک باور مشترک در میان اکثر مسلمانان است. در اینجا صرفا به چند نمونه اشاره می‌نماییم که علاوه بر اثبات «اسلامی بودن» و نه صرفا «شیعی بودن» عقیده مهدویت، تردیدهای پیش‌گفته را نیز از میان برمی‌دارد.

ابن اشعث سجستانی یکی از علمای اهل سنت در قرن سوم هجری می‌باشد. وی مولف کتاب سنن ابی داوود است که از صحاح ششگانه اهل سنت است. او در کتاب خود بابی دارد درباره احادیثی که درباره حضرت مهدی(علیه السلام) است. از آن جمله روایتی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«این دین پابرجا خواهد بود تا زمانی که مردم به دوازده خلیفه رجوع کنند که همگی آنها از قریش هستند».

سنن ابی‌داود- جلد۲- صفحه۳۰۹- کتاب المهدی(علیه السلام)- حدیث۴۲۷۹و۴۲۸۰

مؤلف تلویحا آخرین خلیفه از آن دوازده نفر را حضرت مهدی(علیه السلام) می‌داند. این حدیث را بسیاری از علمای اهل سنت از جمله بخاری و مسلم نیز نقل کرده‌اند. مؤلف کتاب «مکتب در فرآیند تکامل» این حدیث را یکی از محکمترین دلایل بر حقانیت شیعه اثنی عشری می‌داند. در حدیث دیگری نقل می‌کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد خداوند آن قدر آن روز را طولانی خواهد کرد تا مردی را از اهل بیت من بر انگیزد که همنام من است و زمین را پر از عدل و داد می‌کند چنان که قبل از او پر از ظلم و جور شده بود».

همان مدرک – حدیث۴۲۸۲

در حدیث دیگر نقل می‌کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است. (همان مدرک – حدیث۴۲۸۶)

یکی دیگر از علمای اهل سنت ترمذی است که کتاب او نیز از صحاح ششگانه است. او نیز بابی دارد تحت عنوان اخباری که درباره حضرت مهدی(علیه السلام) رسیده است و شامل چنین مطالبی است: حضرت مهدی(علیه السلام) همنام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، در آخر الزمان قیام می‌کند، حکومتی جهانی خواهد داشت و عیسی بن مریم در زمان او از آسمان باز خواهد گشت. (سنن ترمذی- جلد۳- صفحه۳۴۴- باب ما جاء فی المهدی(علیه السلام))

یکی دیگر از علمای اهل سنت ابوالقاسم طبرانی متوفای قرن سوم است. او در کتاب معجم خود حدیثی را نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داد که حضرت مهدی(علیه السلام) از فرزندان حضرت حسین(علیه السلام) است. این روایت را به چند طریق در کتب دیگر اهل سنت نقل کرده‌اند از جمله ابن عساکر دمشقی، شیخ الاسلام جوینی و ابن حجر مکی. آنچه که در بررسی آراء برخی از علمای اهل سنت جالب توجه است این است که برخی از آنها تصریح می‌کنند که مهدی فرزند امام حسن عسکری است. از آنجمله اند: أحمد بن محمد بن هاشم البلاذری متوفی سال ۲۷۹، أبو بکر بیهقی متوفی سال ۴۵۸، ابن عربی الأندلسی صاحب کتاب فتوحات مکیة متوفی سال ۶۳۸، ابن طلحة الشافعی متوفی سال ۶۵۳، صدر الدین القونوی متوفی سال ۶۷۲، صدر الدین الحموی متوفی سال ۷۲۳، ابن الصباغ المالکی متوفی سال ۸۵۵، جلال الدین السیوطی متوفی سال ۹۱۱، ابن حجر المکی، متوفی سال ۹۷۳، عبد الحق الدهلوی متوفی سال ۱۰۵۲، شاه ولی الله الدهلوی متوفی سال ۱۱۷۶، قندوزی حنفی متوفی سال ۱۲۹۴.(الامام المهدی(علیه السلام)- آیة الله سیدعلی میلانی- صفحه۱۹)

 

همان طور که ملاحظه می‌گردد احادیث فوق نشان دهنده این است که مفهوم مهدویت از زمان رسول خدا در بین مسلمانان مطرح بوده و رسول خدا بشارت او را داده است. چنین نبوده که به تدریج و برای مقاصد سیاسی توسط عده ای اختراع شده باشد. البته کسانی بوده‌اند که برای مقاصد سیاسی در طول تاریخ ادعای مهدویت کرده و خواسته‌اند از این اعتقاد مسلمانان سوء استفاده نمایند. ضمن این که محدثین و مورخین زیادی از اهل سنت تصریح کرده اند که حضرت مهدی(علیه السلام) از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است و حتی برخی از آنان با وجود عدم اعتقاد به تشیع، اعتراف کرده اند که حضرت مهدی(علیه السلام) همان فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است. بنابراین مدعای آقای گنجی که مهدویت برساخته ای تاریخی توسط شیعیان بوده و اصالتی ندارد کاملا بدون پایه است. در این مقاله هدف ما این بود که فشرده ای از نظرات علمای اهل سنت را درباره مهدویت نقل کنیم تا نشان دهیم که اعتقاد به مهدی و قیام او در اکثر مسلمانان مشترک است. در مقاله بعدی به این پرسش پاسخ خواهیم داد که آیا مفهوم غیبت از ابتدا در تشیع بوده است یا این که بعد ها و به هنگام حیرت شیعیان پس از وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) ساخته شده است.

 



سایت ابنا