مهم‌ترین علل سکوت امیرالمومنین علیه السلام در برابر غصب خلافت، در محورهای زیر بیان شده است:

۱- سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

پیامبر به امیرالمومنین توصیه فرموده بود، در صورتی که حقت را غصب کردند اگر تعداد یارانت از تعداد انگشتان دست و پایت فزون شد برای گرفتن حقت دست به شمشیر ببر وگرنه صبر پیشه نما. در این رابطه بعد از ماجرای سقیفه وقتی عده ای از اصحاب علی(علیه السلام) می‌آیند و اعلام آمادگی می‌کنند حاضریم حقت را بگیریم، حضرت برای اینکه ایمان، وفاداری و پایداری آنان را بیازماید، فرمود: «فردا همه شما با سرهای تراشیده در اینجا حضور بیابید که در پاسخ به ندای حضرت جز چهار یا پنج نفر حاضر نشدند.

۲- حفظ اتحاد جامعه اسلامی

امام علی(علیه السلام) را باید بنیانگذار اتحاد مسلمانان دانست؛ چرا که بیش از هر کسی در این راه فداکاری و سخت‌کوشی نموده است. بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، فرهنگ قبیله ای دوباره جان گرفت و علی(علیه السلام) برای حفظ وحدت مجبور به سکوت شد که تحمل آن از دست بردن به شمشیر بسیار سخت تر و جانفرساتر بود. جامعه اسلامی در آن عصر با هجوم دشمن خارجی به ویژه رومیان مواجه بود و وجود پیامبران دروغین مزید بر علت بود و علی(علیه السلام) در سخنی می‌فرماید من از همه حریصتر به وحدت مردم در جامعه می‌باشم.

۳- پیدایش مرتدین و پیامبران دروغین

علاوه بر ارتدادی که در سال دهم هجری در قبایل بنی حنیفه، اسد، کنده، غطفان و... اتفاق افتاد و اوج آن پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودار گشت، پیامبران دروغین نیز در نقاط مختلف عربستان ادعای نبوت می‌کردند و وحدت اسلامی را مورد تهدید قرار می‌دادند که امام در نامه ای به مالک اشتر یکی از علل سکوت خود را پیدایش مرتدین و پیامبران دروغین می‌داند.

۴- فعال شدن منافقان مدینه و دیگر اعراب منافق

منافقین که در صدد از هم پاشیدن جزیره العرب و وحدت مسلمین بودند و قیام امام به اهداف آنان کمک می‌نمود، عامل دیگری بود که امام علی(علیه السلام) راهبرد سکوت را برای خنثی نمودن توطئه شوم منافقین انتخاب کرد.

۵- کمی یاران و حامیان

امام علی(علیه السلام) در خطبه شقشقیه یکی از علل سکوت خود را کمی یاران و حامیان خویش می‌داند که در این زمینه مخیر بود یا با قلت یاران حق خود را بگیرد و یا نسبت به وضع تاریک روزگار سکوت را پیشه نماید. آن حضرت شرایط را این چنین توصیف می‌فرماید:

«در حالی که در چشمم خار و گلویم را استخوان گرفته و میراثم به تاراج رفته بود، صبر را پیشه کردم.

۶- حفظ کیان و بقای اسلام

امام در خطبه پنجم نهج البلاغه کمی یاران و حفظ کیان اسلام و جلوگیری از اختلافات را بیان کرده و علت سکوت خود را ترس از مرگ نمی‌داند بلکه قیام خود را بی حاصل و برای جامعه اسلامی زیانبار می‌داند.

۷- سستی دین مردم و سر باز کردن فرهنگ قبیله ای

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت ۲۳سال تبلیغ رسالت خود، فرهنگ جاهلیت را در جامعه از بین برد ولی بسیاری از سران مکه که بعد از ۲۳ سال جنگ، به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) لقب طلقا به آنان داد، به علت عدم درک روح اسلام و عمق فرهنگ دینی، مجدداً فرهنگ جاهلیت را در بین خود، بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) احیا کردند. بنابراین چون رییس قبیله از علی(علیه السلام) پیروی ننمود مردم نیز به تبع آنان از امام علی(علیه السلام) حمایت ننمودند.

۸- حرکت خشونت طلبانه و مستکبرانه

برخی از صحابه چنان دست به خشونت زدند که کمتر کسی یارای مخالفت با آن را داشت. عده ای را روانه کوچه ها می‌کردند و مردم را به بیعت با خلیفه اول دعوت می‌کردند مردم هم تابع احساسات قبیله ای بودند و از روی حرص و بی اطلاعی با خلیفه بیعت کردند.

۹- سرعت بیعت و شدت عمل اصحاب سقیفه

فرایند انتخاب خلیفه و بیعت گرفتن به حدی شدید و سریع بود که امکان بروز هرگونه عکس العمل را از امام علی(علیه السلام) گرفت. آن حضرت که در حال غسل و کفن پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و واگذاشتن جنازه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بدون غسل و کفن بی احترامی و خیانت بزرگی به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانست اصحاب سقیفه از این دل مشغولی علی(علیه السلام) بهره جسته و به حدی در گرفتن بیعت سرعت عمل نشان دادند که آب غسل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خشک نشده بود و آنان کار را تمام کرده بودند.

۱۰- نگه داشتن حرمت دین

علی(علیه السلام) خلافت را حق خود می‌دانست ولی حرمت دین را برتر از آن می‌دید و اگر دین ضربه می‌دید جبران آن به راحتی مقدور نبود. آن حضرت اگرچه حق خود را حق دین می‌دانست اما وحدت دینی را لازمتر از حق خود می‌پنداشت.


 ///



سایت روزنامه کیهان 10/7/86