اگر منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حدیث غدیر، امامت امیر مؤمنان (علیه السلام) بود، چرا صحابه دچار اختلاف شدند؟

توضیح سؤال:
اگر مقصود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حدیث غدیر، تعیین علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه بود، نباید میان صحابه اختلاف می‌شد ؛ چون آن‌ها صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دست پروده آن حضرت بودند.‌ چگونه می‌توان تصور کرد که تنها بعد از چند روز از حادثه غدیر خم، صحابه وصیت و فرمان رسول خدا را فراموش کرده باشند و به آن حضرت خیانت کنند؟

بنابراین قطعاً مقصود رسول خدا امامت آن حضرت نبوده است.

نقد و بررسی:
خواستگاه این شبهه، تصور نادرستی است که اهل سنت از صحابه دارند، زیرا آن‌ها بر این باورند که اگر کسی نام صحابی را گرفت وملقب به این نام شد، عدالتش قطعی است و کاری بر خلاف فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله انجام نخواهد داد.

بی تردید اگر مواردی یافت شود که صحابه حتی در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله، دچار اختلافات شدیدی شده‌ و بر خلاف فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتار کرده‌اند، بی اساس بودن این شبهه روشن و ثابت می‌شود که اختلاف صحابه در باره یک مسأله، تأثیری در تعیین مقصود رسول خدا نداشته و در نتیجه خدشه‌ای بر دلالت حدیث غدیر وارد نخواهد کرد. اکنون به چند مورد از مخالفت‌های صحابه با رسول خدا اشاره می‌کنیم:

مخالفت با فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در قضیه وصیت:
بارزترین نمونه از اختلاف میان صحابه و سرپیچی از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله، قضیه وصیت آن حضرت است که به بعضی از اصحاب حاضر در مجلس دستور داد تا کاغذ و دوات بیاورند، چون تصمیم داشت مطالبی بنویسد که هرگز گمراه نشوند ؛ اما صحابه بدون این که حرمت پیامبر خدا را رعایت کنند، با یکدیگر به نزاع پرداختند، تا جایی که خلیفه دوم آن حضرت را متهم به هذیان گویی کرد!.

وقتی صحابه در حضور رسول خدا از دستور مستقیم آن حضرت و با یکدیگر به نزاع می‌پردازند، چه استبعادی دارد که بعد از آن حضرت نیز دچار همان اختلاف و سرپیچی شوند؟

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش می‌نویسد:

عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَی حتی خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَجَعُهُ یوم الْخَمِیسِ فقال ایْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم....

ابن عباس می‌گفت: روز پنجشنبه و چه روزی بود آن روز. سپس آن قدر گریه کرد که اشک چشمش سنگریزه هارا خیس کرد، آنگاه گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شدید شد، فرمود: کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید، حاضران اختلاف کردند در حالی که چنین عملی در حضور پیامبر خدا شایسته و سزاوار نبود، گفتند: او بیمار است و هزیان می‌گوید.

الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای۲۵۶ هـ)، ج ۳، ص۱۱۱۱، ح ۲۸۸۸، کتاب الجهاد والسیر ب ۱۷۶، باب هَلْ یُسْتَشْفَعُ إِلَی أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُعَامَلَتِهِمْ، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.

مسلم نیشابوری این حدیث را با اندک تغییر در صحیحش نقل کرده ومی‌نویسد:

عن بن عَبَّاسٍ أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِیلُ دُمُوعُهُ حتی رأیت علی خَدَّیْهِ کَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ایْتُونِی بِالْکَتِفِ وَالدَّوَاةِ أو اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَقَالُوا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَهْجُرُ.

صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای۲۶۱، ج ۳، ص۱۲۵۹، ح۱۶۳۷، کتاب الوصیة، باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد نوشتن چه چیزی را داشت؟
نووی در شرح روایت مسلم می‌گوید‌:

فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی صلی الله علیه وسلم به فقیل أراد أن ینص علی الخلافة فی إنسان معین لیلا یقع نزاع وفتن.

علما در این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه می‌خواست بنویسد، دچار اختلاف شده‌اند، برخی گفته‌اند که آن حضرت می‌خواست جانشین بعد از خودش را معین و به اسم او تصریح کند تا بعد از ایشان و نزاع فتنه نشود.

شرح النووی علی صحیح مسلم، أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی (متوفای۶۷۶هـ)، ج ۱۱، ص۹۰، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - ۱۳۹۲، الطبعة: الطبعة الثانیة.

ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

واختلف فی المراد بالکتاب فقیل کان أراد أن یکتب کتابا ینص فیه علی الأحکام لیرتفع الاختلاف وقیل بل أراد أن ینص علی أسامی الخلفاء بعده حتی لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینة.

در این که پیامبر چه می‌خواست بنویسد، نظرات گوناگونی وجود دارد. برخی گفته‌اند: نوشته ای بود که بیانگر احکام باشد و اختلاف را از بین به برد، برخی گفته‌اند: می‌خواست اسامی جانشینان بعد از خودش را بنویسد تا در میان آن‌ها اختلاف نشود. این مطلب را سفیان بن عیینه گفته است.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی (متوفای۸۵۲ هـ) ج ۱، ص۲۰۹، ناشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب.

بدر الدین عینی در شرح صحیح بخاری می‌نویسد‌:

واختلف العلماء فی الکتاب الذی همَّ صلی الله علیه وسلم بکتابته، قال الخطابی: یحتمل وجهین. أحدهما: أنه أراد أن ینص علی الإمامة بعده فترتفع تلک الفتن العظیمة کحرب الجمل وصفین....

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بدر الدین محمود بن أحمد العینی (متوفای۸۵۵هـ)، ج ۲، ص۱۷۱، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

علما در این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه می‌خواست بنویسد، دچار اختلاف شده‌اند، خطابی گفته: دو احتمال وجود دارد: ۱. یکی این که می‌خواست بر امامت بعد از خودش تصریح کند تا از فتنه‌های بزرگی همانند جنگ‌های جمل و صفین جلوگیری شود....

قسطلانی (متوفای ۹۲۳هـ) در شرح صحیح بخاری می‌نویسد:

أکتب لکم کتاباً فیه النص علی الأیمّة بعدی.

ارشاد الساری، ج ۱، ص۲۰۷.

[رسول خدا فرمود: کاغذ و دوات بیاورید] تا نامه ای برای شما بنویسم که در آن نام ائمه وپیشوایان بعد از خودم آمده باشد.

و محمد بن یوسف کرمانی مشهور به شمس الائمه (متوفای ۷۸۶هـ) در این باره می‌نویسد:

أنّه أراد أن یکتب اسم الخلیفة بعده لیلا یختلف الناس ولا یتنازعوا فیؤدّیهم ذلک إلی الضلال.

الکوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری، ج ۲، ص۱۷۲.

آن حضرت می‌خواست نام خلیفه بعد از خودش را بنویسد تا مردم دچار اختلاف نشوند و با یکدیگر نزاع نکنند که آن‌ها را گمراه کند.

و احمد امین مصری (متوفای ۱۳۷۳هـ) می‌نویسد:

وقد أراد الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فی مرضه الذی مات فیه أن یعیّن من یلی الأمر من بعده.

یوم الإسلام، ص۴۱.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام بیماریی که از دنیا رفت می‌خواست جانشین بعد از خودش را معین کند.

سرپیچی از فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در قضیه نماز جمعه 
رسول خدا صلی الله علیه وآله در حال ایراد خطبه‌های نماز جمعه (یا در حال نماز) بود که صدای طبل و شیپور کاروان‌های تجاری به گوش صحابه رسید، آن‌ها بی‌اعتنا به رسول خدا آن حضرت را تنها رها کردند و به سوی کاروان شتافته و جز عده‌ای انگشت شمار، کسی باقی نماند.

خداوند، این عمل صحابه را به شدت تقبیح کرده و می‌فرماید:

وَإِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَیهَْا وَتَرَکُوکَ قَایمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیرُْ الرَّازِقِین‏. الجمعة / ۱۱.

هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می‏شوند و به سوی آن می‌روند و تو را ایستاده به حال خود رها می‏کنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزی‏دهندگان است‏.

این نص صریح قرآن کریم است و کسی نمی‌تواند آن را انکار نماید. و محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش در باره این قضیه می‌نویسد:

عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما قال أَقْبَلَتْ عِیرٌ یوم الْجُمُعَةِ وَنَحْنُ مع النبی صلی الله علیه وسلم فَثَارَ الناس إلا اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا فَأَنْزَلَ الله (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَایِمًا).

الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای۲۵۶، ج ۴، ص۱۸۵۹، ح۴۶۱۶،کتاب البیوع، بَاب: وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.

از جابر بن عبد الله نقل شده که گفت: روز جمعه بود وما در حال نماز خواندن با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم، قافله ای وارد شد، مردم همه متفرق شدند جز دوازده نفر؛ خداوند این آیه را نازل کرد: « وإذا....

و در روایت دیگر با صراحت آمده است که مردم در حال نماز متفرق شدند:

حدثنا جَابِرُ بن عبد اللَّهِ قال بَیْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّی مع النبی صلی الله علیه وسلم إِذْ أَقْبَلَتْ عِیرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا فَالْتَفَتُوا إِلَیْهَا حتی ما بَقِیَ مع النبی صلی الله علیه وسلم إلا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ هذه الْآیَةُ: (وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَایِمًا).

الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای۲۵۶هـ) ج ۱، ص۳۱۶، ح۸۹۴، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.

جابر بن عبد الله گفت: ما با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال نماز بودیم که کاروان مواد غذایی وارد شد، مردم متفرق شدند، جز دوازده نفر کس دیگری با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماند، سپس این آیه نازل شد: « وإذا رَأَوْا... »‌.

ابن حجر عسقلانی بعد از بررسی اقوال در این باره که پیامبر در حال خطبه بود یا در حال نماز مردم متفرق شدند می‌نویسد:

وسلک طایفةٌ مسلکاً آخر، وظاهر کلام البخاری هاهنا وتبویبه یدل علیه، وهو: أن انفضاضهم عن النبی کان فی نفس الصلاة، وکان قد افتتح بهم الجمعة بالعدد المعتبر، ثم تفرقوا فی أثناء الصلاة، فأتم بهم صلاة الجمعة ؛ فإن الاستدامة یغتفر فیها ما لا یغتفر فی الابتداء. وهذا قولُ جماعة من العلماء، منهم: أبو حنیفة وأصحابه والثوری ومالک والشافعی - فی القدیم - وإسحاق....

فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین البغدادی ثم الدمشقی الشهیر بابن رجب (متوفای۷۹۵هـ) ج ۵، ص۳۱۶، ناشر: دار ابن الجوزی - السعودیة / الدمام - ۱۴۲۲هـ ، الطبعة: الثانیة، تحقیق: أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد.

گروهی راه دیگری رفته‌اند و ظاهر سخن بخاری و چگونگی باب بندی کتابش نیز بر این مطلب گواهی می‌دهد که: متفرق شدن مردم در حال خواندن نماز جمعه بوده است، رسول خدا نماز را با تعداد لازم شروع کرد ؛ مردم در بین نماز متفرق شدند ؛ ولی رسول خدا با افراد باقی مانده نماز جمعه را به پایان برد ؛ زیرا در ادامه نماز چیزهایی بخشیده می‌شود که در آغاز آن بخشیده نمی‌شود.

این نظر جماعتی از دانشمندان از جمله: ابو حنیفه و طرفدارانش، ثوری، مالک و شافعی (در نظر قبلی اش) و اسحاق است.

آیا کسانی که در حضور خاتم پیامبران از شنیدن سخنان آن حضرت اعراض و شرف و افتخار شنیدن سخنان اشرف مخلوقات عالم را به مال دنیا می‌فروشند، در زمانی که رسول خدا در میان آنان نیست، به سخنان آن حضرت اعتنا خواهند کرد و دچار اختلاف و تشتت نخواهند شد؟

آیا کسانی که با بی شرمی تمام ووقیحانه رسول خدا را تنها رها کردند، خلیفه و جانشین وی را تنها نخواهند گذاشت و وصیت او را را بر منافع مادی و شخصی خود مقدم خواهند داشت؟!

سرپیچی از فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در قضیه متعه حج:
قضیه ی دیگری که قلب رسول خدا صلی الله علیه وآله را جریحه‌دار و خشم و غضب آن حضرت را برانگیخت، سرپیچی صحابه از فرمان رسول خدا در قضیه متعه حج بود.

ابن ماجه و احمد بن حنبل روایت را این گونه نقل می‌کنند:

عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال خَرَجَ عَلَیْنَا رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَأَصْحَابُهُ فَأَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فلما قَدِمْنَا مَکَّةَ قال اجْعَلُوا حِجَّتَکُمْ عُمْرَةً فقال الناس یا رَسُولَ اللَّهِ قد أَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فَکَیْفَ نَجْعَلُهَا عُمْرَةً قال انْظُرُوا ما آمُرُکُمْ بِهِ فَافْعَلُوا فَرَدُّوا علیه الْقَوْلَ فَغَضِبَ فَانْطَلَقَ ثُمَّ دخل علی عَایِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتْ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله قال ومالی لَا أَغْضَبُ وأنا آمُرُ أَمْرًا فلا أُتْبَعُ.

سنن ابن ماجه، محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی الوفاة: ۲۷۵ هـ) ج ۲ ، ص۲۹۸۱، ح ۲۹۸۲، ناشر: دار الفکر - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی

مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱ هـ) ج ۴، ص۲۸۶، ح۱۸۵۴۶، باب حدیث قیس عنه البراء بن عازب، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

از براء بن عازب نقل شده که گفت: با رسول خدا از مدینه خارج شدیم و برای حج، احرام بستیم، وقتی که به مکه رسیدیم، رسول خدا فرمود: حج خود را عمره قرار دهید. مردم گفتند:‌ ای رسول خدا، ما برای حج احرام بسته‌ایم چگونه آن را عمره قرار دهیم. رسول خدا فرمود: توجه کنید که چه دستوری به شما داده شده است، به همان عمل کنید. اصحاب، سخن رسول خدا را رد کردند، رسول خدا عصبانی شد و از آنان جدا شد ونزد عایشه رفت. عایشه غضب را در چهره رسول خدا دید، گفت: کسی تو را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. رسول خدا فرمود: چگونه خشمگین نشوم ؛ در حالی که به آن‌ها دستور می‌دهم ؛ ولی آن‌ها فرمانبرداری نمی‌کنند.

رواه أبو یعلی ورجاله رجال الصحیح.

مجمع الزواید ومنبع الفواید، علی بن أبی بکر الهیثمی (متوفای۸۰۷ هـ) ج ۳، ص۲۳۳، ناشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷.

ابویعلی این روایت را نقل کرده و روات آن، روات صحیح بخاری است.

ذهبی بعد از نقل روایت می‌گوید:

هذا حدیث صحیح من العوالی یرویه عدة فی وقتنا عن النحیب وابن عبدالدایم بسماعهما من ابن کلیب أخرجه ابن ماجة عن الثقة عن أبی بکر....

سیر أعلام النبلاء، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله (متوفای۷۴۸ هـ) ج ۸، ص۴۹۸، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۱۳، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی.

این روایت صحیح اعلایی است که آن را عده‌ای در زمان ما از نحیب و ابن عبد الدایم نقل کرده‌اند که آن‌ها از ابن کلیب شنیده‌اند. ابن ماجه این روایت را از شخصی مورد اعتماد واز أبی بکر نقل کرده است.

مسلم نیشابوری، فقط تکه‌های آخر روایت را نقل می‌کند:

عن ذَکْوَانَ مولی عَایِشَةَ عن عَایِشَةَ رضی الله عنها أنها قالت قَدِمَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِأَرْبَعٍ مَضَیْنَ من ذِی الْحِجَّةِ أو خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ قال أو ما شَعَرْتِ أَنِّی أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ یَتَرَدَّدُونَ.

صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای۲۶۱هـ)، ج ۲، ص۸۷۹، ح۱۲۱۱، کتاب الحج، باب بیان وجوه الإحرام...، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.

ذکوان غلام عایشه از وی نقل کرده است که گفت: رسول خدا چهار یا پنج از ذی الحجة گذشته بود که ناراحت نزد من آمد، گفتم: هر کس شمارا خشمگین کند، خدا او را وارد آتش می‌کند؟ رسول خدا فرمود: مگر نمی‌دانی که من مردم را فرمان می‌دهم ؛ ولی آن‌ها چون وچرا می‌کنند ومردد هستند.

سخن زشت برخی صحابه در توجیه تمرد از فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله، قلب آن حضرت را جریحه‌دار کرد ؛‌ اما بدتر از آن سخنی است برخی از صحابه در توجیه تمردشان ذکر کرده‌اند. مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد:

قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبی صلی الله علیه وسلم صُبْحَ رَابِعَةٍ مَضَتْ من ذِی الْحِجَّةِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِیبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم یَعْزِمْ علیهم وَلَکِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم یَکُنْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِیَ إلی نِسَایِنَا فَنَأْتِیَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاکِیرُنَا الْمَنِیَّ قال یقول جَابِرٌ بیده کَأَنِّی أَنْظُرُ إلی قَوْلِهِ بیده یُحَرِّکُهَا.

صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای۲۶۱هـ)، ج ۲، ص۸۸۳، ح۱۲۱۶، کتاب الحج، باب بیان وجوه الإحرام ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.

جابر گفت: رسول خدا در صبح روز چهارم ذی الحجة آمد و به ما دستور داد که از احرام خارج شویم و فرمود:‌ از احرام خارج شوید و نزد زنانتان بروید. عطاء می‌گوید: مردم نزد زنانشان نرفتند ؛ ولی از احرام خارج شدند. گفتیم: بین ما و عرفه پنج روز بیشتر فاصله نیست، به ما دستور می‌دهید که با زنان جمع شویم و بعد به سوی عرفه برویم در حالی که از آلت‌های ما منی می‌چکد؟ عطا گفت که جابر این سخن را می‌گفت و با دستش نیز نشان می‌داد، من به سخن او می‌نگریستم و او با دست آلتش را حرکت می‌داد.

بخاری این گونه نقل می‌کند:

... فَأَمَرَ النبی صلی الله علیه وسلم أَصْحَابَهُ أَنْ یَجْعَلُوهَا عُمْرَةً وَیَطُوفُوا ثُمَّ یُقَصِّرُوا وَیَحِلُّوا إلا من کان معه الْهَدْیُ فَقَالُوا نَنْطَلِقُ إلی مِنًی وَذَکَرُ أَحَدِنَا یَقْطُرُ....

رسول خدا به اصحابش دستور داد تا حج را به عمره تبدیل کنند،‌ سپس طواف کرده،‌ تقصیر انجام دهند و از احرام خارج شوند ؛ مگر کسی که قربانی به همراه خود دارد، صحابه گفتند: ما به سوی منی رهسپار شویم ؛ در حالی که از آلت ما منی می‌چکد؟

الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶هـ) ج ۲ ، ص۵۹۴، ح۱۵۶۸،‌ کتاب الحج، باب ۸۱، تَقْضِی الْحَایِضُ الْمَنَاسِکَ کُلَّهَا إِلاَّ الطَّوَافَ بِالْبَیْتِ، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.

و در روایت دیگر می‌نویسد:

فَیَرُوحُ أَحَدُنَا إلی مِنًی وَذَکَرُهُ یَقْطُرُ مَنِیًّا.

الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶هـ) ج ۲ ، ص۸۸۵، کتاب الشرکة،۴۷، باب ۱۵، الاِشْتِرَاکِ فِی الْهَدْیِ وَالْبُدْنِ، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.

هر یک از ما به طرف منی برود، در حالی که از آلت او منی می‌چکد؟

آیا کسانی که در حضور رسول خدا چنین کلماتی را بر زبان جاری می‌کنند و این گونه از فرمان صریح آن حضرت سرپیچی می‌کنند، بعد از آن حضرت از فرمانش سرپیچی نخواهند کرد؟

مخالفت صحابه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزه سفر:
در سال هشتم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه وآله برای فتح مکه قصد آن سرزمین نمود. در این سفر آن حضرت به همراهانش دستور داد که روزه خود را افطار کنند و خود نیز در حالی که همه مردم می‌دیدند، افطار کرد ؛ ولی در عین حال برخی از صحابه از فرمان پیامبر خدا سرپیچی و تا غروب آفتاب افطار نکردند. رسول خدا پس از آگاهی از موضوع، با صراحتا تمام آنان‌ را عصیان‌گر و گناهکار نامید.

مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد:

حدثنی محمد بن الْمُثَنَّی حدثنا عبد الْوَهَّابِ یَعْنِی بن عبد الْمَجِیدِ حدثنا جَعْفَرٌ عن أبیه عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إلی مَکَّةَ فی رَمَضَانَ فَصَامَ حتی بَلَغَ کُرَاعَ الْغَمِیمِ فَصَامَ الناس ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ من مَاءٍ فَرَفَعَهُ حتی نَظَرَ الناس إلیه ثُمَّ شَرِبَ فَقِیلَ له بَعْدَ ذلک إِنَّ بَعْضَ الناس قد صَامَ فقال أُولَیِکَ الْعُصَاةُ أُولَیِکَ الْعُصَاةُ.

صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: ۲۶۱هـ) ج ۲ ، ص۷۸۵، ح۱۱۱۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.

جابر بن عبد اللَّه می‌گوید: پیامبر در سال فتح مکه در ماه رمضان با حالت روزه از شهر خارج شد ا به «کراع الغمیم» رسید، همراهان آن حضرت هم روزه بودند، ظرفی آب در خواست نمود و آن را بالا بالا برد تا مردم آن را ببینند، سپس آن را نوشید. پس از گذشتن لحظاتی، گفتند: برخی از مردم روزه هستند. فرمود: آنان سرکشان هستند، سرکشانند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از پیمان شکنی امت خبر داده بود:
علاوه بر آنچه گذشت، پیامبر خدا از آینده اصحاب واز تغییرها ودگرگونی ها ی اعتقادی وروحی آنان، آگاهی بیشتری داشت ولذا از نافرمانی آنان ‌و عدم پذیرش ولایت امیر مؤمنان علیه السلام خبر داده است.

أبو یعلی موصلی در مسندش به نقل از امیر المؤمنین علیه السلام می‌نویسد:

... قال قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغاین فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی قال قلت یا رسول الله فی سلامة من دینی قال فی سلامة من دینک.

مسند أبی یعلی، أحمد بن علی بن المثنی أبو یعلی الموصلی التمیمی الوفاة: ۳۰۷هـ) ج ۱ ، ص۴۲۶، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق - ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴، الطبعة: الأولی، تحقیق: حسین سلیم أسد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گریست و صدای گریه‏اش بلند شد. پرسیدم: علت گریه شما چیست؟ فرمود: علت گریه من، حسادتهایی است که مردم نسبت تو در دل دارند و آشکار نمی‏کنند و هنگامی آثار حسادتشان را بروز می‏دهند که من دعوت حق را اجابت کرده‏ام و در میان شما نیستم‏، علی علیه السلام می‌گوید: سؤال کردم: ای فرستاده خدا! آیا در آن هنگام دین من سالم است، فرمود: بلی دینت سالم است.

حاکم نیشابوری نیز المستدرک می‌نویسد:

عن علی رضی الله عنه قال إن مما عهد إلی النبی صلی الله علیه وسلم أن الأمة ستغدر بی بعده.

از علی علیه السلام نقل شده که فرمود: از چیزهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود این است که: پس از من، مردم با حیله‏گری با تو رفتار می‏کنند

و بعد از نقل روایت می‌گوید:

هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه.

المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: ۴۰۵ هـ) ج ۳ ، ص۱۵۰، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا.

این حدیث سندش صحیح است ؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکرده‌اند.

امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می‌فرماید:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَی قُرَیْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی.

نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج ۴، ص۱۰۴.

بار خدایا از قریش و تمامی کسانی که یاریشان کردند به پیشگاه تو شکایت می‌کنم ؛ زیرا قریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند و در ربودن حقی که برای من بود، با یکدیگر هم داستان شدند.

نتیجه: تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره ولایت امیر المؤمنین علیه السلام، نخستین تمرد آن‌ها نبوده ؛ بلکه حتی در زمان حیات آن حضرت نیز بارها و بارها از فرمان آن حضرت سرپیچی شده است ؛ بنابراین صرف اختلاف صحابه نمی‌تواند دلیلی بر رد حدیث غدیر باشد.

 

 

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)



سایت شیعه نیوز