چرا نویسندگان صحاح، حدیث"یوم الانذار"را نقل نکرده اند و چگونه می‌توان این حدیث را صحیح و معتبر دانست؟

 

در صحت این حدیث کافی است گفته شود که این حدیث از طریق افراد موثقی از اهل تسنن وارد شده است که نویسندگان صحاح سته به آنها احتجاج می‌کنند و به روایاتشان استدلال می‌نمایند. در صفحه ی ۱۱۱ جلد اول مسند احمد بن حنبل، این حدیث از اسودبن عامر، از شریک، ازاعمش، از منهال، عبادبن عبدالله اسدی به طور مرفوع از علی(علیه السلام) نقل شده است. هر کدام از افراد سلسله ی این سند، از نظر اهل سنت حجت هستندو همه بدون گفتگو از رجال کتب صحاح می‌باشند و قیسرانی نام آنان را در کتاب"الجمع بین رجال الصحیحین"آورده است.

اسود بن عامر کسی است که بخاری و مسلم به او احتجاج کرده اند و از نظر هر دو، وی از شیعه حدیث شنیده است. از نظر بخاری، وی از عبدالعزیز بن ابی سلمه و از نظر مسلم، از زهیربن معاویه و از حمادبن سلمه نیز حدیث شنیده است. برطبق صحیح بخاری، محمدبن حاتم بن بزیع و طبق صحیح مسلم، هارون بن عبدالله، ناقد، ابن ابی شیبه و زهیر از او روایت کرده اند.

شریک فردی است که مسلم در صحیح خود به او احتجاج کرده است. بخاری و مسلم، هر دو در صحیح خود به اعمش احتجاج کرده اند و بخاری در صحیح خود به منهال احتجاج کرده است.

عبادبن عبدالله اسدی (عباد بن عبدالله بن زبیر بن عوام قرشی اسدی)، فردی است که بخاری و مسلم در صحیح خود به او استدلال و احتجاج کرده اند. وی از اسماء و عایشه، دختران ابوبکر، حدیث شنیده است. طبق آن چه که در صحیح بخاری و مسلم است، ابن ابی ملیکه، محمدبن جعفربن زبیر وهشام بن عروه از او حدیث نقل کرده اند.

هم چنین در حدیث ۶۰۴۵ از احادیث کنزالعمال، در صفحه ی۳۹۶ جلد ششم و نیز کتاب منتخب کنز (که در حاشیه ی کتاب مسند احمد است) اوایل حاشیه ی صفحه ی ۴۴، جلد ۵ مسند احمد، صحت این حدیث از جانب ابن جریر بیان شده است. ابو جعفر اسکافی نیز در کتاب"نقیض العثمانیه"به طور جزم، حکم به صحت این حدیث داده است.(شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید ۳/ ۲۶۳، چاپ قدیم مصر)

عده ای دیگر از اعلام محققان نیز این حدیث را صحیح شمرده اند.

اما این که چرا مسلم و بخاری و امثال ایشان این حدیث را نقل نکرده اند، به این خاطر است که دیده اند با عقیده شان در خلافت مخالف است و همین مطلب، موجب اعراض آنها از بسیاری نصوص شده است. آنها ترسیده اند که اگر این نصوص را نقل کنند، اسلحه ای برای شیعه باشد و لذا، دانسته آنها را کتمان کرده اند. بسیاری از بزرگان اهل تسنن، همین طریق را پیموده اند و تمام احادیثی را که از این قبیل بوده، کتمان کرده اند. آنها در کتمان حدیث، مذهب معروفی دارند که حافظ بن حجر در کتاب"فتح الباری"از آنها نقل نموده است و بخاری برای این معنی، بابی را در اواخر کتاب علم از جلد اول صحیح خود در صفحه ی ۲۵ گشوده است با نام"باب من خص بالعلم قوما دون قوم".

هم چنین کسی که از روش بخاری در برابر امیرالمومنین علی(علیه السلام) و سایر اهل بیت (علیه السلام) آگاه شود و بداند که قلم وی در برابر زیبایی‌های نصوص آنها کند و مرکبش از بیان خصایص و امتیازات آنها خشک می‌شود، اعراض وی و امثال او از ذکر این حدیث را به هیچ وجه غریب نمی‌شمارد.


 



سایت فطرت