بسم الله الرحمن الرحیم

در توضیح محتوای دعوت انبیاء و نحوه برخورد آنها با مخاطبانشان موضوعات مختلفی طرح میگردد و از جنبه‌های مختلف به این امر نگریسته میشود.

یکی از این منظر ها که از جمله مهمترین آنها و بلکه به نوعی حساسترین آنهاست نوع برخورد پیامبران با مشرکان عصر خود و نیز محتوای عقاید آنهاست. به این معنی که با کنکاش در عقاید مشرکان میفهمیم که اوامر و نواهی پیامبران و خصوصا پیامبر اسلام و نیز آیات مبارک قرآن در برخورد با چنین عقایدی دقیقا چه بوده و چه هدفی را نشانه رفته اند.

از تعبیراتی که قرآن بوسیله آن اعتقادات مشرکین را توصیف میکند"ندّ"است. قرآن در آیات خود میفرماید که مشرکان برای"الله"،"ندّ"قرار میدهند. در این نوشتار قصد آن داریم تا معنای"ندّ"را بیابیم و معنی حقیقی این عمل مشرکان را دریابیم تا بخوبی از آن اجتناب کرده و در مسیر دستورات قرآن حرکت نماییم.

در این سیر اولا ترجمه بعضی از آیات"ندّ"را میبینیم و سپس در لغت نامه ها به دنبال معنی لغت"ندّ"میگردیم و پس از آن در روایات و احادیث این لغت را پیگیری میکنیم و در آخر به قرآن بازگشت میکنیم و معنای آیه را مجددا بررسی مینماییم.

الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲ بقره)

آن خداوندی که زمین را چون فراشی بگسترد، و آسمان را چون بنایی بیفراشت، و از آسمان آبی فرستاد، و بدان آب برای روزی شما از زمین هر گونه ثمره‏ای برویانید، و خود می‏دانید که نباید برای خدا همتایانی قرار دهید.

همانطور که در آیه مشاهده میکنیم مشرکان برای خدا همتا (ندّ) گرفته و خداوند آنها را از این کار نهی فرموده است.

سوال اینجاست که آیا مشرکان فقط در بعضی امور خاص (مثل عبادت) برای خدا همتا قرار میدادند و در سایر امور خداوندی خدا را قبول داشته و برای خدا همتایی قرار نمیدادند و یا خیر، مشرکان در کلیه شؤون خداوندی (مثل ربوبیت و عبودیت و...) برای او همتا قرار داده بودند؟

 

برای بررسی دقیقتر به سراغ کتب لغت میرویم:

کتاب‏العین ج: ۸ ص: ۱۰

النِّد: ما کان مثل الشی‏ء یضاده فی أموره. آنچه که مانند چیزی است و در امور، با آن ضدیت دارد .

 

لسان‏العرب ج: ۳ ص: ۴۱۹

أَبو زید: فی کتابه لأِکَیْدِرَ«» و خَلْعِ الأَنْدَادِ و الأَصنام: الأَنْدادُ جمع نِدٍّ، بالکسر، و هو مثل الشی‏ء الذی یُضادُّه فی أُموره و یُنادُّه أَی یخالفه، و یرید بها ما کانوا یَتخذونه آلهة من دون اللَّه، تعالی اللَّه.

... مانند چیزی بودن بطوریکه با آن در امورش ضدیت و مخالفت نماید...

 

کتاب‏العین ج: ۸ ص: ۱۰

قال الهمدانی فی کتاب الألفاظ: الأنداد و الأضداد و الأکفاء و النظراء و الأشباه و الأقران و الأمثال و الأشکال نظایر،

 

و عن الراغب:

الند یقال فیما یشارک فی الجوهریة فقط،

و الشکل یقال فیما یشارک فی القدر و المساحة،

و الشبه یقال فیما یشارک فی الکیفیة فقط،

و المساوی فیهما یشارک فی الکمیة فقط،

و المثل عام فی الألفاظ کلها.

 

با توضیحی که راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود نوشته است معنایی که سایر کتابهای لغت از کلمه"ندّ"ارائه کرده اند توضیح داده میشود. بط.ریکه در آن کتابها وقتی"ند"را به"مثل"معنا کرده اند در واقع به معنی عام این لغت پرداخته اند ولی با تفکیکی که راغب در معنای دقیق کلمه"ند"انجام داده است، معنای آن از سایر کلمات مشابه کاملا جدا شده است.

در نتیجه معنای کلمه"ندّ"مشارکت دو چیز در جوهر و ذات آنهاست، بطوریکه آن دوچیز با هم در مخالفت و ضدیت قرار بگیرند.

نتیجه ای که تا اینجا میتوان گرفت اینست که مشرکان، الاهه‌های خود را شریک و همتای ذاتی و جوهری خدا میدانستند که در امور خدا با او مخالفت و ضدیت هم بنماید ؛ نه اینکه فقط در بعضی امور الاهه‌هایشان را در مقابل خدا قرار دهند.

اما در میان فرمایشهای بزرگان دین نیز این کلمه به گونه ای بکار رفته است که میتوان معنی آن ("ندّ") را از نوع کاربرد آن در جمله فهمید:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِیدِ سُلْطَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَةٍ عَلَی نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِیکٍ مُکَاثِرٍ وَ لَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَ لَکِنْ خَلَایِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ لَمْ یَحْلُلْ فِی الْأَشْیَاءِ فَیُقَالَ هُوَ کَایِن‏

(نهج البلاغه / صبحی صالح / صفحه‏ی ۹۶ / خطبه ۶۵)

حمد و سپاس، خداوندی را که... آن چیزها که آفریده نه برای آن است که بر سلطه و قدرت خود بیفزاید... و نه به خاطر یاری جستن در دفع همتایی جنگجو یا شریکی توانگر یا ضدی برتری جوی، بلکه موجودات همه و همه پروردگان او هستند و بندگانی بی‏مقدار. در اشیاء حلول نکرده، که توان گفت در درون آنهاست.

(ترجمه آیتی - خ ۶۴ - ص ۱۳۳)

 

دکتر صبحی صالح در توضیح معنای"ندّ"آورده است:

ند: بکسر النون النظیر و المثل، و لا یکون إلا مخالفا،و جمعه أنداد

(نظیر و مانند و فقط درباره مخالفت می‌آید.)

در خطبه برای کلمه"ندّ"صفت المثاور بکار رفته است و معنی آن چنین است:

المثاور: لالمواثب و المحارب (حمله کننده و قیام کننده از ماده ثورة)

 

در توضیح این عبارت میتوان گفت که"ند مثاور"همتای مخالفت کننده ای است که مخالفت خود را با جنگ و نزاع دنبال میکند.

اگر معنای"ند"را یک شبیه معمولی و بلکه یک شبیهی که در بعضی امور با خدا شبیه است تصور کنیم در این صورت مخالفت و بلکه جنگاوری آن با خدا غیر قابل قبول خواهد بود! چگونه یک موجود غیر مستقل مقهور و تحت سیطره کامل خدا میتوان فرض کرد که توانایی مخالفت و جنگاوری و نزاع با خدا داشته باشد؟!

توجه به این نکته ضروری است که اگر در معنای"ندّ"مخالفت گنجانده میشود، این نشاندهنده توانایی مستقل آن چیز، در مخالفت و بلکه مقابله و منازعه با خداست و لذا چنین الاهه ای نمیتواند مقهور و تحت سیطره کامل خدا باشد که اگر چنین بود جنگ و مخالفت با خدا معنی نداشت.

نکته دیگری که از این خطبه میتوان برداشت کرد اینست که امیرالمومنین پس از آنکه میفرمایند: خداوند موجودات را برای اموری که آن حضرت ذکر میکنند نیافریده است درباره مخلوفات خدا توصیفی دارند که ما را در رسیدن به معنای ند کمک میکند ؛ حضرت در مقابل تعابیری چون"ندّ"مخلوقات را مربوب خدا معرفی میکنند. یعنی خلق خدا"ندّ"خدا نیستند بلکه مربوب خدایند. نتیجه این عبارت اینست که اگر هر موجودی را"ندّ"خدا فرض کنیم، مربوب خدا نبوده بلکه برای او ربوبیتی در مقابل خدا متصور شده ایم!

 

ِ هُوَ الْوَاحِدُ الْفَرْدُ فِی أَزَلِیَّتِهِ لَا شَرِیکَ لَهُ فِی إِلَهِیَّتِهِ وَ لَا نِدَّ لَهُ فِی رُبُوبِیَّتِهِ بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ الْمُتَضَادَّة

(بحارالأنوار / ۴ / ۲۵۳)

 

امیرالمومنین در خطبه خویش عامل"ندّ"را در موضوع ربوبیت خداوند مطرح میکنند و این بدان معناست که اگر موجودی را"ندّ"خداوند بدانیم در حقیقت به ضدیت او با ربوبیت خدا حکم کرده ایم.

بحارالأنوار ۲۵ ۱۳۱ باب ۴- جامع فی صفات بیان

 

در روایتی در ذکر قنوت امام رضا علیه السلام میخوانیم که حضرت میفرمودند:

یَا مَنْ تَفَرَّدَ بِالْمُلْکِ فَلَا نِدَّ لَهُ فِی مَلَکُوتِ سُلْطَانِه

(بحارالأنوار/۸۲/۲۵۷/باب ۳۳‏)

در اینجا نیز امام علیه السلام از"ندّ"در مقابل سلطنت ملکوتی خدا یاد میکنند و خداوند را از اینکه در ملکوت سلطانش همتا و منازع و مخالفی داشته باشد بری و دور میدانند.

اگر بحث"ندّ"درباره موجودی بود که مخلوق و مقهور خدا بوده و فقط مشرکان او را در موضوع عبادت و بندگی خدا عَلَم میکردند مطرح کردن او بعنوان همتای محارب خدا در ملکوت سلطانش بی دلیل بود اما هنگامی که میبینیم لغت"ندّ"به معنای همتا و شریک ذاتی یک چیز که مخالف و محارب او نیز هست میباشد در این حالت عبارت امام علیه السلام که خدا را از داشتن"ندّ"در ملکوت سلطانش منزه میداند کاملا روشن میگردد.

 

فَأَشْهَدُ أَنَّ مَنْ شَبَّهَکَ بِتَبَایُنِ أَعْضَاءِ خَلْقِکَ وَ تَلَاحُمِ حِقَاقِ مَفَاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبِیرِ حِکْمَتِکَ لَمْ یَعْقِدْ غَیْبَ ضَمِیرِهِ عَلَی مَعْرِفَتِکَ وَ لَمْ یُبَاشِرْ قَلْبَهُ الْیَقِینُ بِأَنَّهُ لَا نِدَّ لَک

(صبحی صالح / صفحه‏ی ۱۲۵ / خطبه ۹۱)

 

شهادت می‏دهم که هر که تو را به آفریدگانت تشبیه کند و چنان پندارد، که تو را اعضایی است جدا از یکدیگر و مفصلهایی است به هم‏پیوسته، پوشیده به پوست و گوشت، که بیانگر تدبیر تو در آفرینش پیکرهاست،

ضمیرش بحقیقت، تو را نشناخته و دلش به مرحله یقین نرسیده زیرا تو را هیچ همتایی نیست.

(ترجمه دکتر آیتی خ ۹۰ ص ۱۸۷)

 

امیرالمومنین علیه السلام در این فراز با بیان گونه ای از تشبیه خدا و خلق و نفی آن، چنین تشبیهی را با کلمه ندّ بیان میکنند و این کاملا روشن است که تشبیهاتی از این دست را فقط با شرک ذاتی میتوان توصیف کرد. حضرت خدا را از اینکه دارای اعضاء و مفاصل و پوست و گوشت و... داشته باشند بری دانسته و میفرمایند خداوند چنین نیست چون خداوند ندّ ندارد!

این فرمایش حضرت گویای این نکته است که کلمه ندّ در بیان مشارکت و مشابهت ذاتی و جوهری کاربرد دارد.

 

در کتاب - صحیح شرح العقیدة الطحاویة – که نام نویسنده سنی آن حسن بن علی السقاف میباشد در صفحه ۷۱۷ در نقل روایتی میخوانیم:

وعن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال: سألت رسول الله صلی الله علیه وسلم: أی الذنب أعظم عند الله؟! فقال:"أن تجعل لله نداً و هو خلقک"

رواه البخاری (۱۲ / ۱۱۲) ومسلم (۱ / ۹۰).

وی سپس در توضیح این حدیث و کلمه"ندّ"مینویسد:

قال الراغب الأصفهانی فی"المفردات"ص (۴۸۶) ونقل کلامه الحافظ فی"الفتح"(۱۳ / ۴۹۱):

"ندید الشی مشارکه فی جوهره، وذلک ضرب من المماثلة، فإن المثل یقال فی أی مشارکة کانت، فکل ند مثل ولیس کل مثل ندا".

در آخر عبارت آمده است: (پس هر ندّی، مِثل هست ولی هر مِثلی، ندّ نیست) در فارسی میگوییم: (هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست!)

پس"ندّ"نوع خاصی از همتایی و همانندی و مثلیت است و آن همانندی در جوهر و ذات است.

در کتاب الغارات که نام نویسنده سنی آن ابراهیم بن محمد الثقفی میباشد در صفحه ۱۷۵ جلد۱ در بیان فرمایش امیرالمومنین علیه السلام آمده است:

فلیس له فیما خلق ضد، ولا فیما ملک ند، ولم یشرکه فی ملکه أحد، کذلک الله

در نقل این کتاب نیز میبینیم که کلمه"ندّ"در مقابل مالکیت و پادشاهی خدا مطرح میشود و اینجاست که باز هم به کلمه"ندّ"به معنی مخالف ذاتی در ربوبیت و پادشاهی خدا بر میخوریم.

 

اکنون در بازگشتی به آیه قرآن میتوانیم معنی آن را با استفاده از لغت "ندّ" بار دیگر ملاحظه کنیم و بخوبی دریابیم که "ندّ" در آیه بعنوان یک معارض در ربوبیت خدا مطرح است و به عنوان شریک ذاتی جوهری خدا در نظر مشرکان، مورد نهی خداوند قرار گرفته است.

 

/