- شیخ طوسی - رحمه الله - در شرح گفتار شیخ مفید گوید: دلیل این گفتار آن است که مخالفِ اهل حق کافر است، پس حکم او هم باید حکم کفار باشد مگر آنچه که به دلیل از این حکم بیرون است. و چون غسل دادن کافر جایز نیست، بنابراین غسل دادن مخالف نیز جایز نمی‏باشد.(تهذیب الاحکام ۱ / ۳۳۵.) 
- اراده: اراده مصدر باب اِفعال است از اَراد، یرید، و ثلاثی مجرد آن راد، یرود است. راغب در مفردات‏القرآن گوید: “اراده از راد، یرود گرفته‏شده و به معنای کوشش و پویش در جستجوی چیزی است. اراده در اصل نیرویی است مرکب از خواسته و نیاز و آرزو. و آن نامی است برای گرایش نفس به چیزی همراه با حکم درباره آن که باید انجام گیرد یا انجام نگیرد. سپس گاهی فقط در معنای مبدأ یعنی گرایش نفس به چیزی به کار می‏رود، و گاه در منتهی یعنی حکم درباره انجام گرفتن یا نگرفتن آن. و هرگاه اراده درباره خدا به کار رود منظور معنای دوم یعنی منتهی است نه مبدأ، زیرا خداوند از صفت گرایش داشتن به چیزی منزه و برتر است.” و شیخ طوسی گوید: “اراده خدا برای از میان بردن پلیدیها از اهل بیت از دو حال بیرون نیست: یا منظور آن است که از آنان خواسته تا به اطاعت خدا پردازند و از گناهان بپرهیزند؛یا مراد آن است که پلیدیها را از آنان برده‏است بدین‏گونه که عنایت خاصی به آنان نموده که بدین وسیله از زشتیها امتناع می‏ورزند. روا نیست که معنای اول مراد باشد، زیرا این اراده را با همه مکلّفان داشته و اختصاصی به اهل بیت ندارد، در حالی که خلافی در این نیست که خداوند با این آیه اهل بیت را به چیزی مخصوص داشته که دیگران را با آنان شریک نساخته‏است، پس چگونه می‏توان آن را بر معنایی حمل کرد که این تخصیص را ابطال می‏کند و آیه را از این که در آن فضیلت و مزیتی بر دیگران نهفته‏است بیرون می‏برد”.(تفسیر تبیان ۸ / ۳۵۶.) 
و علّامه طباطبایی در تفسیر آیه گوید: و معنا آن است که: خدای سبحان اراده‏اش استمرار یافته که شما اهل بیت را به موهبت عصمت مخصوص بدارد بدان‏گونه که اعتقاد باطل و اثر زشت را از شما خاندان بزداید.(تفسیر المیزان ۱۶ / ۳۳۱.) 
-جمیل‏بن درّاج (یکی از راویان حدیث) گوید: ابوهاشم سیّد حِمْیَری - رحمه الله - مضمون این خبر را برای من به نظم کشید: 
قَولُ علی لِحارثٍ عَجَبُ/کَمْ ثَمَّ اُعْجوبَةً لَهُ حَمَلا/ یا حارِ همدانَ مَن یَمُتْ یَرَنی/مِن مؤمنٍ اَو منافقٍ قُبُلا/ یَعْرِفُنی طَرْفُهُ وَ اَعْرِفُهُ/بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ و ما عَمِلا/ وَ اَنْتَ عِنْدَ الصِّراطِ تَعْرِفُنی/فَلاتَخَفْ عَثْرَةً و لاَ زَلَلا/ اَسْقیکَ مِنْ بارِدٍ عَلی ظَمَأٍ/تَخالُهُ فِی الْحَلاوَةِ الْعَسَلا/ اَقولُ لِلنّارِ حینَ تُوقَفُ لِل/-عَرْض دَعیهِ لاتَقْربِی الرَّجُلا/ دَعیهِ لاتَقْرَبیهِ اِنَّ لَهُ/حَبْلاً بِحَبْلِ الْوَصی مُتَّصِلا/(امالی شیخ مفید - رحمه الله - / ۳؛ امالی شیخ طوسی - رحمه الله - ۲ / ۲۳۸، بحارالانوار ۶ / ۱۷۸ و ۳۹/۲۳۹. 
باید دانست که این حدیث شریف دلالت دارد بر آنکه این ابیات سروده سید حمیری - رحمه الله - است. محدث قمی - رحمه الله - نیز در “الکنی و الالقاب” ۲ / ۱۰۵ گوید: “سید حمیری - رحمه الله - مضمون این خبر را به نظم کشیده‏است”. و شاید توهّم راویان و بسیاری از محققان که این شعر را به علی - علیه السلام - نسبت می‏دهند از آنجا ناشی شود که بیت اول آن مشهور نیست حتی علامه مامقانی - رحمه الله - در کتاب رجال خود آن را نقل نکرده‏است، و نیز ابن ابی‏الحدید در این مورد به اشتباه افتاده و در “شرح نهج‏البلاغة” ۱/۲۹۹ گوید:
“شیعیان شعری را از آن حضرت روایت کرده‏اند که به حارث همدانی فرمود...”.) “این گفتار علی علیه السلام به حارث عجیب است و چه عجایبی را حارث از حضرتش تحمل کرد!: ای حارث هَمْدانی هر که بمیرد از مؤمن و منافق مرا رویاروی می‏بیند، دیدگان او مرا می‏شناسد و من نیز او را به وصف و نام و عمل می‏شناسم. و تو در نزد صراط مرا می‏شناسی، پس از هیچ لغزشی بیم مدار. تو را در حال تشنگی شربت سردی بنوشانم که آن را در شیرینی عسل پنداری. من به آتش دوزخ هنگامی که آن را برای عرضه بر دوزخیان بازمی‏دارند گویم: این مرد را رها کن و به او نزدیک مشو؛ رهایش کن و به او نزدیک مشو، که ریسمان او به ریسمان وصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم متصل است”. 
از کتابهای رجال و شرح حالها و احادیث گذشته برمی‏آید که حارث اعور هَمْدانی از دوستان خالص علی علیه السلام بوده که در راه ولایت محنتها و مصیبتها دیده و در راه سرور و مولای خود از مردم رذل و کینه‏توز آزارها کشیده‏است تا آنجا که با حال رنجوری عصازنان و افتان و خیزان خدمت مولایش رسیده و از دردها و گرفتاریهایش شکایت نموده‏است. و چون علی علیه السلام دوست خود را اندوهگین و غمزده دید او را تسلّی بخشید و او را به دیدار و معرفت خود در چهار موقف خطرناک و هولناک قیامت، یعنی هنگام مرگ و نزد صراط و حوض کوثر و هنگام مقاسمه، بشارت داد. - عبدالرحمن‏بن قیس رحبی گوید: با امیرمؤمنان علی‏بن ابی‏طالب علیه السلام بر در قصر (دارالاماره) نشسته بودم که نور خورشید آن حضرت را وادار کرد تا در سایه دیوار قصر پناه گیرد، همین که برخاست تا داخل شود مردی از قبیله هَمْدان دامن حضرتش را گرفت و گفت: ای امیرمؤمنان، مرا حدیثی جامع گو تا خداوند مرا بدان سودی رساند. فرمود: مگر درباره من حدیث بسیاری وجود ندارد؟ (یا: مگر این سودمندی در احادیث بسیاری نیست؟) گفت: چرا،(بنابر نسخه‏ای دیگر: مگر احادیث بسیاری در اختیار نداری؟) ولی مرا حدیثی گو که خداوند بدان سودم رساند. فرمود: دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا فرمود که: من و شیعیانم وارد حوض می‏شویم و سیراب و روسپید بیرون می‏شویم، و دشمنانمان تشنه‏لب و روسیاه وارد می‏گردند. این را داشته باش که مشتی از خروار است، تو با همان کسی که دوستش می‏داری خواهی بود و همان را که به دست آورده‏ای خواهی داشت؛ ای برادر هَمْدانی رهایم ساز. این را فرمود و داخل قصر شد.(امالی شیخ طوسی ۱ / ۱۵۰.)

 

//



سایت فطرت