تبیین شبهه:

ما با دو گروه مواجه هستیم. گروهی به کتاب خدا طعنه می‌زند و ادعا می‌کند که قرآن تحریف شده است، در رأس این گروه نوری طبرسی مولف کتاب المستدرک است که یکی از اصول هشتگانه حدیث شیعه اثنا عشری می‌باشد، و کتابی دیگر تالیف کرده به نام «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الأرباب»، او در این کتاب درباره تحریف شدن قرآن می‌گوید: «و از دلایل تحریف شدن قرآن این است که در بعضی بندها و پاراگراف‌ها تا حد اعجاز فصیح و شیواست و بعضی دیگر از جملات و پاراگراف‌های آن سخیف و بی‌معنا هستند»[۱۶۸]!.

[۱۶۸]- فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الأرباب ص ۲۱۱.

و سید عدنان بحرانی می‌گوید: «اخبار و روایات بی‌شماری که از حد تواتر گذشته است در این مورد آمده است، و بعد از آن که تحریف شدن قرآن و تغییر آن چیزی است که هر دو گروه آن را می‌گویند و از امور مسلّم نزد اصحاب و تابعین است و بلکه فرقه اهل حق به تحریف شدن قرآن اجماع کرده اند و یکی از ضروریات مذهبشان می‌باشد، و روایات زیادی در این مورد آمده است، نیازی به ذکر روایات نیست»[۱۶۹]. و یوسف بحرانی می‌گوید: «این روایات به صراحت و روشنی بر آنچه ما انتخاب نموده‌ایم و بر وضاحت آنچه گفتیم دلالت می‌کنند، اگر این روایات زیاد مورد عیب‌جویی قرار بگیرند پس همه روایات شریعت را می‌توان عیب‌جویی کرد، چون اصول و طرق و راویان و مشایخ و ناقلان یکی هستند، و سوگند به جانم اگر بگوییم قرآن تحریف نشده و در آن تغییر نیامده است پس گمان ما نسبت به حاکمان ستمگر نیک است، و گویا می‌گوییم که آنها در امامت کبری خیانت نکرده اند، با اینکه خیانت آنها در امانت دیگری ظاهر است، خیانتی که ضرر آن برای دین به مراتب بیشتر است»[۱۷۰].

[۱۶۹]- مشارق الشموس الدریة ص ۱۲۶.

[۱۷۰]- الدرر النجفیة یوسف البحرانی؛ مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث ص ۲۹۸.

این گروه به وضوح می‌گویند که قرآن تحریف شده است و به آن طعنه می‌زنند! و گروهی دیگر (که اصحاب پیامبر خدا هستند)؛ گناهشان که شیعه اثناعشری هرگز آن را نمی‌بخشد این است که آنها به جای علی ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کرده اند!

گروه اول که به کتاب خدا طعنه می‌زند علمای شیعه آنها را معذور قرار می‌دهند، و آخرین چیزی که در مورد آنها می‌گویند این است که: (اشتباه کرده اند)، (اجتهاد نموده و تاویل کرده اند و ما با آنها موافق نیستیم)، ای کاش می‌دانستم که از کجای مسئله محفوظ بودن کتاب خدا یا تحریف شدن آن محل اجتهاد است؟! و سخن این جنایتکار چه اجتهادی است که می‌گوید: (در قرآن آیات سخیف و بی معنایی هست)! سوگند به خدا که چنین سخن و باوری مصیبت بسیار بزرگی است.

و اینک به عنوان مثال دیدگاه یکی از علمای شیعه اثناعشری را در مورد کسانی که معتقد به تحریف قرآن هستند را ارائه می‌دهیم، سید علی میلانی - یکی از علمای بزرگ معاصر شیعیان - در کتابش «عدم تحریف القرآن» ص ۳۴ با دفاع از نوری طبرسی می‌گوید: «میرزا نوری از محدثان بزرگ است، و ما به میرزا نوری احترام می‌گذاریم و او فردی از علمای بزرگ ماست و نمی‌توانیم کوچکترین توهینی به او بکنیم و این جایز نیست و حرام است، او محدث بزرگی از علمای ماست»!![۱۷۱].

پس به این تناقض بنگر!!

[۱۷۱]- ثم ابصرت الحقیقة ص ۲۹۴.

پاسخ:

پرسشگر با استناد به عباراتی تقطیع شده از کتب چند تن از علمای شیعه، به زعم خود ثابت کرده است که شیعیان به کتاب خدا طعنه می‌زنند و به تحریف قرآن قایلند.

در پاسخ این شبهه موارد متعددی قابل ذکر و بررسی است که به اختصار به هر یک می‌پردازیم:

· بررسی کتاب فصل الخطاب

آن چه پرسشگر از عبارات کتاب فصل الخطاب، تقطیع،ترجمه و نتیجه گیری کرده است، کاملا مخالف رأی و هدف مرحوم حاجی نوری مؤلف کتاب است. این برداشت آگاهانه یا ناآگاهانه، با نظر مؤلف کتاب متناقض است.

تنها راه روشن شدن مطلب، بررسی فضای بحث و هدف نویسنده و نقل اهم عبارات کتاب فصل الخطاب است که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم:

۱. در عصر مرحوم حاجی نوری بحث تحریف قرآن در میان اهل سنت رواج فراوان داشته است.لذا ایشان به بررسی نظرات اهل تسنن درباره ی تحریف قرآن پرداخته اند. شاید به همین سبب است که بیش از نیمی از مطالب کتاب فصل الخطاب از مدارک عامه است.

۲. هدف مرحوم نوری تحقیق کاملی در موضوع تحریف قرآن بوده است، لذا مؤلف کتاب، تمام اخبار و روایاتی که در این زمینه یافته است، در کتابش جمع نموده، در نتیجه برخی روایات مدارک خاصه هم در این کتاب آمده است.

۳. روایاتی که در منابع معتبر شیعه و با سند صحیح درباره ی تحریف آمده است ، همه قابل پاسخ است و ربطی به اصطلاح رایج تحریف ندارد و البته فریقین نیز بر آن متفق اند. مرحوم آیة الله خویی در کتاب البیان و دیگر بزرگان شیعه در آثار خود به وضوح این روایات را شرح داده اند.در ادامه به توضیحات این بزرگواران اشاره خواهیم کرد.

۴. بسیاری از بزرگان شیعه از جمله شاگرد بزرگ حاجی نوری – مرحوم محدث تهرانی- اذعان کرده اند که به جا و سزا بود که این کتاب، فصل الخطاب فی اثبات عدم تحریف کتاب رب الارباب، نام گذاری می‌شد که قطعا با عقیده و هدف نویسنده سازگار بود[۱] و شاید راه بر سوء برداشت مستشکلین و معاندین باز نمی‌ماند.

۵. نکته ی بسیار مهم آن است که علاوه بر کلیات بحث کتاب – که در بالا ذکر شد – عبارت ذکر شده در سؤال، کاملا نابجا و متناقض با نظر نویسنده ترجمه و نتیجه گیری شده است. باید اذعان کرد که این عملکرد شبهه پرداز نشان می‌دهد یا او به متن عربی مسلط نبوده یا از روی غرض این نتیجه ی باطل را ادعا کرده است.

 

بخش‌هایی از کتاب فصل الخطاب:

الاول قوله تعالی و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا فان الاختلاف فیه کما یصدق علی اختلاف المعنی و ناقضه کنفیه مرة و اثباته اخری کل و علی اختلاف النظم کفصاحة بعض فقراتها البالغة حدّ الاعجاز و سخافة بعضها الاخری و علی اختلاف مراتب الفصاحة ببلوغ بعضها اعلی درجاتها و وصول بعضها الی ادنی مراتبها و علی اختلاف الاحکام کوجوب شیء فیه لحسن موجود فی غیره مع عدم وجوبه او حرمته کل کذلک یصدق علی اختلاف تصاریف کلمة واحدة و هییتها فی موضوع واحد و اختلاف اجزاء ایة واحدة فی التلاوة و الکتابة و هذا اطلاق شایع فی العرف صحیح فی اللغة کما یقال نسخ هذا الحدیث او هذا الشعر او هذا الکتاب مختلفة اذا کان فیه اختلاف باحد الوجوه السابقة سوء اختلف المعنی بالعموم و الخصوص او بالتباین او لم یختلف بل هذا المعنی... »

مرحوم نوری در این بخش با استناد به آیه ی شریفه ی « و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » چنین استدلال کرده است که بر خی اختلافات به بطلان یک کتاب می‌انجامد. روشن است که اگر چنین اختلافاتی در قرآن باشد، طبق آیه ی شریفه می‌توان به الاهی نبودن این کتاب حکم کرد. تناقض در مطالب، اختلاف فصاحت و بلاغت بخش‌های مختلف کتاب و نوع خاصی از اختلاف احکام از مواردی است که بطلان کتاب را به دنبال دارد. سپس مرحوم نوری تصریح می‌کنند که در قرآن از این نوع اختلافات وجود ندارد.

حال خواننده قضاوت کند که آیا پرسشگر در این انتقال معنا خیانت نکرده است؟ مرحوم نوری معتقد بوده که اگر برخی فقرات قرآن دارای فصاحت در حد اعجاز و دیگر جای آن از نظر فصاحت سخیف بود، مخالفان مطابق آیه ی شریفه می‌توانستند آن را به غیر خدا نسبت دهند ؛ حال که چنین اختلافی در این کتاب نیست، الاهی بودن آن نمایان است. اکنون باید پرسید آیا ادعای شبهه پرداز بهتانی بر مرحوم حاجی نوری و شیعه نیست و آیا این تلاش مرحوم نوری در دفاع از مقام شامخ قرآن شایسته ی تقدیر نیست؟آیا سخن این عالم علی قدر شیعه به روشنی از عدم تحریف قرآن حکایت نمی‌کند؟

 

· بررسی آراء دیگر بزرگان شیعه درباره ی فصل الخطاب

اگر پرسشگر بدون غرض، نظر دیگر علمای شیعه را درباره ی فصل الخطاب مطالعه می‌کرد، قطعا چنین پرسشی برایش باقی نمی‌ماند. به عنوان نمونه آیة الله میلانی، در کتاب عدم تحریف القرآن، به بررسی فصل الخطاب پرداخته و به همان نکات ذکر شده در قسمت قبل اشاره کرده است .

ایشان خطاب به افرادی که از مطالب این کتاب درباره ی اعتقاد شیعیان سوء استفاده کرده اند، چنین می‌نویسد:

اگر کتاب فصل الخطاب را بخوانید می‌یابید که بیش از پنجاه درصد از روایات آن از اهل سنت است و دیگر روایات یا در بحث اختلاف قرایت است یا حمل بر حدیث قدسی یا دعا می‌شود و تعداد اندکی از نظر سند قابل بحث و گفتگوست.

ایشان در ادامه به کتبی از عامه در اثبات عقیده ی اهل سنت مبنی بر تحریف قرآن اشاره می‌کنند.[۲]

دیگر دانشمندان و بزرگان شیعه چون آیة الله صافی گلپایگانی[۳][۴]

 

· بررسی آراء متقدمین و علمای شیعه در بحث تحریف قرآن

جالب است که اگر پرسشگر حتی نظر برخی از متقدمین و علمای شیعه را در بحث تحریف قرآن مطالعه می‌کرد به راحتی به اعتقاد شیعیان در این زمینه آگاه می‌شد. هیچ یک از دانشمندان شیعه تحریف به معنای وجود تغییر یا زیادت در قرآن را نپذیرفته و تأیید نکرده اند.

علمای بزرگ شیعه چه متقدمین و چه متأخرین چون شیخ الطایفه شیخ طوسی[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰] شیخ مظفر[۱۱] در آثار خود به این بحث پرداخته و به اعتقاد شیعه مبنی بر عدم تحریف قرآن اذعان کرده اند.

 

· اگر شیعه این قرآن را نمی‌پذیرد، پس قرآن شیعه کجاست؟

شیعه این تهمت را تکذیب می‌کند. شیعیان گروه کوچکی نیستند که در یک گوشه ای دور هم جمع شده باشند یا در روستای دورافتاده ای زندگی کنند و قرآنی برای خود برگزیده و آن را مخفی کرده باشند. شیعیان در اکثر کشورهای اسلامی زندگی می‌کنند و در خانه ها، مساجد و حسینیه‌های آنان جز نسخه ی همین قرآن یافت نمی‌شود.

تنها همین قرآن را می‌خوانند، تدریس و تفسیر می‌کنند و غیر آن نسخه ای ندارند. اگر شیعه قرآن را تحریف شده می‌داند پس چرا قرآن دیگری را برنگزیده است؟

بنای مذهب تشیع بر تمسک به قرآن و عترت است و به اعتقاد شیعه و بر اساس حدیث ثقلین، قرآن ثقل اکبر است و چگونه می‌شود شیعه ثقل اکبر را محرف بداند؟!!!

· معنای تحریف در روایات شیعه

ممکن است مخالفان ناآگاهانه یا از روی غرض به استناد روایاتی در منابع شیعه، آنان را معتقد به تحریف قرآن بدانند. در نگاه نخست در کتب شیعه روایاتی در این موضوع وجود دارد که حتی برخی به لفظ تحریف نیز اشاره کرده اند؛ اما دانشمندان و محققان شیعه این روایات را با دقت نظر کامل بررسی کرده اند. نتایج این تحقیق و بررسی ها بسیار حایز اهمیت است و بر اعتقاد شیعه مبنی بر عدم تحریف قرآن کاملا صحه می‌گذارد.

این روایات در منابع خاصه به چند گروه تقسیم می‌شوند. از جمله:

· تعدادی از روایات به تحریف قرآن اشاره کرده و حتی لفظ تحریف در متن خبر آمده است. به طور مثال سید بن طاووس از رسول خدا نقل کرده که ایشان ضمن حدیث مفصلی در باره ی کسانی که حد و مرز قانون خدا را درهم می‌شکنند، به حذیفه فرمودند: آنان مردم را از راه خدا منحرف می‌کنند و کتاب او را تحریف می‌کنند و روش مرا تغییر می‌دهند.

منظور از لفظ تحریف در این دسته، تحریف به معنا و در حقیقت تصرف در تفسیر قرآن است نه به معنای اسقاط آیات و تغییر کلمات. دشمنان اهل بیت با این گونه تحریف توانسته اند آیاتی که در عظمت ائمه نازل شده به معانی دیگر و خلاف واقع تفسیر و تأویل کنند. آنان با دشمنی خواسته اند از مقام و عظمت خاندان نبوت بکاهند.

تحریف بدین معنی مسلماً به وقوع پیوسته است و اگر نمی‌پیوست، حقوق عترت طاهره محفوظ می‌ماند و احترام پیامبر درباره ی آنان مراعات می‌شد. این نوع از تحریف را قاطبه ی مسلمانان قبول دارند.

· تعداد دیگری از روایات بر این نکته دلالت دارند که نام ائمه و برخی پیشوایان دینی در قرآن بوده است. این سلسله روایات فراوانند از جمله:

عیاشی از امام صادقچنین نقل کرده است: اگر قرآن به همان گونه که فرود آمده بود خوانده می‌شد، ما را با نام و نشان در آن پیدا می‌کردید.

در برابر این دسته روایات پاسخ چنین است:

منظور این روایات، نزول قرآنی نام ائمه در متن آیات نیست، بلکه این نام ها می‌تواند حدیث قدسی یا گفتاری تفسیری در متن آیه باشد. حدیث قدسی به این معنا که عین لفظ از جانب خدا، توسط فرشته ی وحی بر پیامبر نازل شده باشد، اما جزء آیه ی قرآن نباشد. گفتار تفسیری نیز به این معنا که در تأویل آیه کلماتی آورده شده باشد که جزء قرآن نیست و لذا حذف آن خللی در آیات قرآن ایجاد نمی‌کند.تفاسیر متقدم شیعه چون تفسیر علی بن ابراهیم قمی در نقل تفسیر آیه چنین روشی را اتخاذ کرده اند.

· در مواردی بحث اختلاف قرایت مطرح است. اختلاف قرایت یعنی تغییر در اعراب یا برخی حروف یک کلمه که اصولا بر معنا ضرری نمی‌رساند. در فرمایشات ائمه اختلاف قرایت نداریم اما اهل تسنن هفت قرایت مطرح می‌کنند و امامان ما نیز این قرایات متداول را اجازه داده اند. در هر صورت این بحث مورد قبول فریقین است و تحریف به حساب نمی‌آید.

· دیگر روایاتی که در این دسته ها قرار نمی‌گیرند، عموما از نظر سند ضعیف و غیر قابل اعتمادند و چون محتوای آن ها بر خلاف قرآن و سنت و اجماع مسلمانان است باید به دور انداخته شوند.

محققان و دانشمکندان شیعه هم چون مرحوم آیة الله خویی در کتاب البیان و علامه ی فاضل آقای کورانی در تدوین القرآن و استاد جعفر مرتضی عاملی در الانتصار به این بحث به تفصیل پرداخته اند که خواننده برای مطالعه ی دقیق تر به این منابع رجوع

کند.

با توجه به نکات بحث شده اصل ادعای مخالف باطل و بهتان بزرگی بر شیعیان است.

 

دلایل شیعه بر عدم تحریف قرآن

شیعیان بر این نکته که در قرآن تحریف - به معنای زیادتی در آیات یا اسقاط و نقصان کلمات – راه ندارد دلایلی دارند که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

۱. آیاتی از قرآن مجید بر عدم تحریف دلالت دارند. مانند:

· انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون(۱۵/۹)

ماییم که ذکر(قرآن) را فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد.

· و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و من خلفه تنزیل من حکیم حمید(۴۱ و ۴۲/ ۴۱)

و این قرآن، کتابی قطعاً شکست ناپذیر است که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید، چرا که از سوی خداوند، حکیم و شایسته ی ستایش نازل شده است.

این آیات به صراحت بر این دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده است و تا ابد نیز از انواع باطل مصون خواهد ماند.

۲. اخبار ثقلین

منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثی از رسول خدا@ است که در آن ها عترت یعنی اهل بیت@ و قرآن را جانشین خود معرفی کرده اند به صورتی که این دو هم دوش و غیر قابل انفکاک از یک دیگر اند. بنابر این بر مسلمانان واجب است که از آن دو پیروی کنند و آن ها را از هم جدا نسازند. پذیرش تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته است و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است. این در حالی است که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار ثقلین است تا روز قیامت پابرجاست. بنابر این یقیناً قول به تحریف باطل خواهد بود.

 

۳. قرایت سوره‌های قرآن در نماز

از آن جا که پیشوایان ما در نماز واجب، قرایت یک سوره ی کامل را بعد از سوره ی حمد واجب دانسته اند، عدم تحریف قرآن امری مسلم خواهد بود؛ زیرا در صورت تحریف باید سوره‌های تحریف نشده برای خواندن در نماز تعیین می‌شد تا سوره ی کامل در نماز خوانده شود.

بررسی نظر بزرگان عامه در بحث تحریف قرآن

مهم ترین بخش پاسخ ما این است که ای کاش پرسشگر قبل از آن که چنین افترایی را بر دانشمندان شیعه مدعی شود، ابتدا نگاه مختصری بر منابع عامه می‌انداخت و می‌دید که اتفاقا طایفه ای که به تحریف – یعنی زیادتی و نقصان – در کتاب خدا معتقدند، اهل سنت اند.

در منابع اهل سنت اخبار بسیاری در زیادت و نقصان آیات و سور قرآن و اکثرا به نقل خلیفه ی دوم عمر آمده که چنین مواردی اصلا در روایات شیعه به چشم نمی‌خورد. یکی از دانشمندان شیعه در این زمینه می‌گوید: ای کاش بزرگان و علمای تسنن این اخبار را در منابع خود معالجه و تصحیح کنند.... و این قطعا به سود دین خدا و مسلمانان است.[۱۲]

برای روشن شدن بیشتر بحث به نمونه‌هایی از اخبار موجود در منابع عامه اشاره می‌کنیم:

· از بین رفتن بخش عمده ای از قرآن

سیوطی از ابن مردویه از عمربن خطاب نقل می‌کند که پیامبر فرمود: قرآن یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است و هرکس با شکیبایی آن را قرایت کند برای او به ازای هر حرف همسری از حور العین است.[۱۳]

بر اساس این خبر عمر نزدیک به ثلث قرآن از بین رفته است.

· حذف آیاتی از برخی سوره‌های قرآن

حذیفه از عمر بن خطاب نقل می‌کند که از من پرسید: سوره ی احزاب چند آیه دارد؟ گفتم: هفتاد و دو یا هفتاد و سه آیه. گفت: نزدیک سوره ی بقره آیه داشت و آیه ی رجم در آن بود.[۱۴]

ابن مردویه از عایشه نقل می‌کند که: در زمان پیامبر سوره ی احزاب دویست آیه بود اما وقتی عثمان مصحف را نوشت، نگذاشت از آن مگر به مقدار فعلی سوره.[۱۵]

بنا به این اخبار نزدیک دو سوم سوره ی احزاب هم به نقل عمر و عایشه از قرآن کم شده است.

باز حذیفه می‌گوید: سوره ی توبه را سوره ی عذاب می‌نامید، در حالی که جز ربع آن چه ما از این سوره می‌خواندیم نمی‌خوانید.[۱۶]

شبیه این اخبار فراوان در منابع عامه از حذیفه و ابوموسی اشعری آمده است.

باز از عایشه نقل شده که: آیه ی رجم و شیر خوردن بزرگسال نازل شد و من آن را در کاغذی نوشتم نوشتم و زیر تخت گذاشتم. هنگام وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله سرگرم بودیم که بزغاله‌ای آمد و آن‌را خورد.[۱۷]

 

در کتب عامه نمونه‌های بسیار زیادی شبیه این اخبار وجود دارد که برای اختصار تنها به عناوین آن ها اشاره می‌کنیم[۱۸]

۱. دو سوره‌ی خیالی به نام‌های «خلع» و «حفد»(خلیفه‌ی دوم در قنوت نمازش می‌خوانده است و در نسخه‌های قرآن نزدیکان او موجود بوده است.)

۲. حذف آیه‌ی «إن جاهدوا کما جاهدتم اوّل مرّة»

۳. حذف آیه‌ی «ان انتفایکم» و آیه‌ی فراش

۴. حذف آیه‌ی رجم

۵. حذف آیه‌ی «لو حمیتم»

۶. حذف آیه‌ی «جهاد در آخر الزمان»

۷. حذف آیه‌ی «وادیان»

۸. حذف آیه‌ی «ذات الدین» و «وادی التراب»

۹. حذف تسبیحات اربعه از قرآن

۱۰. حذف آیه‌ی «ألا بلّغوا قومنا»

· اضافه‌های قرآن(اعتقاد بخاری به اضافه شدن معوّذتین به قرآن)

در روایات اهل تسنّن مواردی مشاهده می‌شود که مُعَوَّذَتَین را تنها دو تعویذ و دعا برای جلوگیری از چشم‌زخم می‌دانند؛ نه دو سوره از قرآن کریم.

بخاری در کتاب تاریخ کبیر روایتی را که گویای جزییت معوّذتین است، نقل می‌کند؛ اما در کتاب بعدی خود، یعنی کتاب موسوم به صحیح تنها به ذکر روایات ابی بن کعب بسنده می‌کند که این گویای تردید او در این امر است. [۱۹]

گویا تلاشی برای حذف این دو سوره در جریان بوده که به شکست انجامیده است. احمد حنبل از زرّ چنین روایت می‌کند: «به ابی بن کعب گفتم: برادرت، معوّذتین را از قرآن حذف می‌کند و او انکار نکرد.» به سفیان راوی حدیث گفتند: «منظور او از برادر، ابن مسعود است؟» گفت: «آری؛ این دو سوره در مصحف ابن مسعود نبود؛ زیرا او هیچ‌گاه نشنید که رسول خدا این دو سوره را در نماز بخواند؛ از این‌رو گمان می‌کرد که آن دو سوره، تعویذ امام حسن و امام حسین علیهما السلام است و براین گمان اصرار داشت؛ ولی دیگران این دو سوره را جزء قرآن می‌دانستند و آن‌را با قرآن حفظ می‌کردند.» هم‌چنین احمد حنبل روایت کرده است که عبد الله بن مسعود معوّذتین را از صحیفه‌ها جمع می‌کرد و می‌گفت: «این‌دو از کتاب خدا نیستند.» اما در این مورد عبد الله بن مسعود تنها ماند و هیچ یک از اصحاب از او پیروی نکردند.[۲۰]

احمد حنبل در مسند خود آورده که عبد الرحمن بن یزید می‌گوید: کان عبد الله یحک المعوذتین من مصاحفه ویقول إنهما لیستا من کتاب الله تبارک وتعالی[۲۱]

نیز خبری را از زر نقل می‌کند که معوذتین در مصحف ابن مسعود نبود زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ گاه در نمازش این دو را نمی‌خواند.[۲۲]

ای بسا بخاری به دلیل چنین روایاتی معوّذتین را جزء کتاب الهی نمی‌داند. باید از مخالف پرسید: چطور بخاری چنین اشتباه واضحی را مرتکب شده و در مقابل دیگر دانشمندان ایستاده است. استاد جعفر مرتضی عاملی به تفصیل این بحث را در کتاب الانتصار بررسی و پی گیری کرده است و حتی به روایت امام صادق مبنی بر اشتباه ابن مسعود نیز اشاره کرده است.[۲۳]

 

نتیجه گیری:

۱. ادعای پرسشگر مبنی بر اعتقاد بزرگان شیعه به تحریف قرآن ادعایی باطل است و برداشت از عبارات نقل شده در سؤال، خلاف نظر نویسنده و بهتانی بر آنان است.

۲. شیعه معتقد است تحریف به معنای زیادتی یا نقصان در آیات و کلمات قرآن، به دلایل بسیار اصلا به این کتاب آسمانی راه ندارد.

۳. آن چه روایات شیعه بیان می‌دارد، تحریف به معنا یعنی استعمال کلمه در غیر معنای واقعی خودش است که بدون تردید در تفسیر قرآن واقع شده است. زیرا بدعت گزاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل، آیات قرآن را بر طبق تمایلات خود تأویل نموده اند.

۴. جالب توجه است که بر خلاف دانشمندان شیعه، بزرگان اهل تسنن به حذف بخش‌های عمده ای از قرآن یا کم شدن آیاتی از سور آن و حتی اضافه شدن سوره‌هایی به قرآن (مانند معوذتین) اعتقاد دارند و در کتاب‌های خود به این اعتقاد باطل پرداخته اند.

 

پی‌نوشت‌ها: 

[۱] [۱] الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل - الشیخ ناصر مکارم الشیرازی - ج ۸ - ص ۳۰

[۲] عدم تحریف القرآن - السید علی المیلانی - ص ۲۶ – ۲۸

[۳] مجموعة الرسایل - الشیخ لطف الله الصافی - ج ۲ - ص ۳۷۱ – ۳۷۳

[۴] الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل - الشیخ ناصر مکارم الشیرازی - ج ۸ - ص ۳۰

[۵] رأی الشیخ الطوسی: شیخ الطایفة وفقیهها الکبیر مؤسس الجامعة الدینیة فی النجف، وصاحب کتابی الإستبصار والتهذیب فی الأخبار، المولود سنة ۳۸۵ والمتوفی ۴۶۰ ه یقول: أما الکلام فی زیادته ونقصانه - القرآن - فمما لا یلیق به أیضا لأن الزیادة فیه مجمع علی بطلانها والنقصان منه فالظاهر أیضا أنه من مذهب المسلمین خلافه وهو الألیق بالصحیح من مذهبنا وهو الذی نصره المرتضی وهو الظاهر من الروایات. ‹ صفحه ۳۱۷ ›

[۶] رأی السید المرتضی علم الهدی: یقول: إن العلم بصحة نقل القرآن کالعلم بالبلدان والحوادث العظام والکتب المشهورة وأشعار العرب فإن العنایة اشتدت والدواعی توفرت علی نقله وحراسته، وبلغت إلی حد لم تبلغه فیما ذکرناه، لأن القرآن معجزة النبوة ومأخذ العلوم الشرعیة وعلماء المسلمین قد بلغوا فی حفظه وحمایته الغایة حتی عرفوا کل شی اختلف فیه من إعرابه وقراءته وحروفه وآیاته فکیف یجوز أن یکون مغیرا أو منقوصا مع العن - آیة الصادقة والضبط الشدید.

[۷] رأی الشیخ الصدوق : رییس العلماء المحققین وإمام الشیعة المدققین وشیخ مشایخ الحدیث ودرایته حامل الفقه وصاحب التصانیف من جاد به الزمن فجمع روایات أهل البیت فی کتاب من لا یحضره الفقیه، لقد قال هذا العظیم فی رسالته (اعتقادات الشیعة): اعتقادنا فی القرآن أنه ما بین الدفتین وهو ما فی أیدی الناس ولیس بأکثر من ذلک ومن نسب إلینا أنا نقول أنه أکثر من ذلک فهو کاذب. إن هذا المحدث العظیم والفقیه الکبیر من أوایل الشیعة وعظمایهم ینقل فی رسالته ما تعتقده الشیعة وتؤمن به ما تدین لله به وتعترف أنه الحق وهذا تصریحه وهذه أقواله.

[۸] ویقول الإمام الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، المتوفی سنة (۴۱۳ ه‍) فی (أوایل المقالات): قال جماعة من أهل الإمامة: إنه لم ینقص من کلمة ولا من آیة ولا من سورة، ولکن حذف ما کان مثبتا فی مصحف أمیر المؤمنین علیه السلام من تأویله وتفسیر معانیه علی حقیقة تنزیله، وذلک کان ثابتا منزلا، وإن لم یکن من جملة کلام الله تعالی الذی هو القرآن المعجز، وعندی أن هذا القول أشبه - أی أقرب فی النظر - من مقال من أدعی نقصان کلم من نفس القرآن علی الحقیقة دون التأویل، وإلیه أمیل. (أوایل المقالات: ۵۵)

[۹] رأی الطبرسی فی مجمع البیان: مجمع البیان أشهر من أن یعرف إذ ملأ الخافقین وعم القطبین ومصنفه لا یحتاج إلی البیان، فهو التفسیر الذی استوعب آراء الشیعة والسنة وسرد ‹ صفحه ۳۱۸ › الأقوال والمحتملات وهذا المفسر العظیم یقول: أما الزیادة فی القرآن فمجمع علی بطلانها وأما النقصان فروی جماعة من أصحابنا وقوم من حشویة العامة (السنة) أن فی القرآن نقصانا والصحیح من مذهب أصحابنا خلافه.

[۱۰] رأی سیدنا المجاهد الإمام عبد الحسین شرف الدین الموسوی: قال قدس سره: والقرآن الحکیم الذی (۲) لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه إنما هو ما بین الدفتین وهو ما فی أیدی الناس لا یزید حرفا ولا ینقص حرفا ولا تبدیل فیه لکلمة بکلمة ولا لحرف بحرف وکل حرف من حروفه متواتر فی کل جیل تواترا قطعیا إلی عهد الوحی والنبوة وکان مجموعا علی ذلک العهد الأقدس مؤلفا علی ما هو علیه الآن وکان جبرییل علیه السلام یعارض رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالقرآن فی کل عام مرة وقد عارض به عام وفاته مرتین..

[۱۱] رأی الشیخ المظفر: ذکر الشیخ المظفر فی کتابه (عقاید الإمامیة) فی فصل عقیدتنا فی القرآن قال: نعتقد أن القرآن هو الوحی الإلهی المنزل من الله تعالی علی لسان نبیه الأکرم فیه تبیان کل شی وهو معجزته الخالدة التی أعجزت البشر عن مجاراتها فی البلاغة والفصاحة وفی ما احتوی من حقایق ومعارف عالیة لا یعتریه التبدیل والتغیر والتحریف وهذا الذی بین أیدینا هو نفس القرآن المنزل علی النبی ومن ادعی فیه غیر ذلک فهو مختلق أو مغالط أو مشتبه وکلهم علی غیر هدی فإنه کلام الله الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه.

[۱۲] مضمون بیان استاد جعفر مرتضی عاملی در الانتصار۳/۱۹-۱۰۰

[۱۳] در المنثور، ۶/۴۲۲

[۱۴] کنز العمال ج ۲ ص ۴۸۰ از مسند عمر ، مسند أحمد حنبل ج ۵ ص ۱۳۲، مستدرک حاکم ج۲ ص۴۱۵

[۱۵] فتح القدیر۴/۲۵۹، کنز العمال ۲/۴۸۰، مسند احمد ۵/۱۳۲

[۱۶] مستدرک حاکم ۲/۳۳۰

[۱۷] سنن ابن ماجة - محمد بن یزید القزوینی - ج ۱ - ص ۶۲۵ – ۶۲۶-ح۱۹۴۴ به نقل از کتاب تدوین قرآن/کورانی/۹۳

[۱۸] مجموعه ای از این اخبار در کتاب الانتصار(عاملی) جلد۳، صفحات ۱۹تا ۱۲۰ و کتاب تدوین قرآن(کورانی)، بخش سوم: بررسی تحریف قرآن در منابع سنی‌ها، صفحات۷۵ تا ۱۰۶ قابل دسترسی و مطالعه است.

[۱۹] تدوین قرآن/۹۸

[۲۰] تدوین قرآن/۹۵-۹۶

[۲۱] مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج ۵ - ص ۱۲۹ – ۱۳۰

[۲۲] عن زر قال قلت لأبی ان أخاک یحکهما من المصحف فلم ینکر قیل لسفیان ابن مسعود قال نعم ولیسا فی مصحف ابن مسعود کان یری رسول الله صلی الله علیه وسلم یعوذ بهما الحسن والحسین ولم یسمعه یقرؤهما فی شی من صلاته فظن أنهما عوذتان وأصر علی ظنه وتحقق الباقون کونهما من القرآن فأودعوهما إیاه. مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج ۵ - ص ۱۳۰

[۲۳] برای تحقیق بیشتر به کتاب الانتصار العاملی - ج ۳ - ص ۸۴ -۸۹ مراجعه شود.

 

//