تاملی بر آیه ۳۰ سوره بقره:

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ؟!

و هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسى را در زمین قرار مى‌دهى که در آن فساد کند و خون‌ها بریزد؟ در حالى که ما با حمد و ستایش تو، تو را تنزیه و تقدیس مى‌کنیم.

برخی دچار این گمان و برخی دیگر گرفتار این ادعا شده‎‌اند که بر اساس این آیه، انسان (یعنی همه‎‌ی انسان‎‌ها) واجدیت این را دارند که خلیفه خدا روی زمین باشند.

حال آنکه ملائکه با داشتن یک سابقه از انسان (که این هم خودش موضوعی است مبنی بر اینکه منظورشان کیست و آیا قبل از انسان، انسان دیگری هم بوده یا نه؟) متعجب می‎شوند. آن‎ها (به مضمون) می‎گویند کسی را به عنوان خلیفه انتخاب می‎‌کنی که خون خواهد ریخت و فساد خواهد کرد؟

که در خدا در جواب (به مضمون) می‎‌گوید:

قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

من چیزی می‎‌دانم که شما نمی‌‎دانید.

اینکه خدا می‎‌گوید من چیزی می‎‌دانم که شما نمی‎‌دانید به چه معناست؟

معنای احتمالی اول:

گرچه این انسان هم خون خواهد ریخت و هم فساد به پا خواهد کرد، اما همین انسان واجدیت خلیفه شدن را دارد. مطمئنا این سخن با عقل جور درنمی‎آید. ما از فرستادگان خدا (اعم از ملائکه و انبیا و ...) نه انتظار قابلیت فساد می‎توانیم داشت و نه اینکه تاکنون چنین چیزی دیده‎ایم. امکان وقوع فساد از فردی که قرار است نماینده خدا روی زمین باشد، به معنای عدم اعتماد به خداوند خواهد بود. 

معنای دوم:

در میان این انسان‎ها افرادی خواهند بود که نه فساد خواهند کرد و نه خونی به ناحق خواهند ریخت و آنها هستند که خلیفه خدا خواهند بود و نه هرکسی. آنها بودند که ملائکه  نشناختنشان و با توجه به سابقه قبلی، به خدا اعتراض کردند و چنین و چنان گفتند.

کسی که قرار است واجدیت خلیفه بودن بر روی زمین را داشته باشد، باید قابل اعتماد و قابل اتکا باشد؛ نه اینکه بر او این ظن را داشته باشیم که هرلحظه ممکن است خون به پا کند! فکرش را بکنید، صدام بشود خلیفه خدا روی زمین!

زهی خیال باطل اگر فکر کنیم، هر آدمی که از شکم مادر متولد می‎شود، واجدیت و قابلیت این را دارد که خلیفه خدا بشود! 

زهی تصور واهی که فکر کنیم، هر آدمی فقط باید تلاشش را بکند و این واجدیت را به منصه ظهور برساند. زهی خیالات جاهلانه که فکر کنیم این مقوله، مثل مقولات مهارتی است که انسان باید تمرین کند و همانطور که یک فرد  فوتبالیست می‎شود، با تمرین هم خلیفه می‎شود!

خیر اینگونه نیست! خلیفه خدا باید از همان اولش خلیفه باشد، چه واجدیت و چه بروز و ظهور.

 

//